دكتر منوچهر اقبال

منوچهر اقبال فرزند حاج مقبل‌السلطنه خراساني معروف به اقبال‌التوليه سال 1288ش در مشهد متولد شد. اقبال تحصيلات ابتدايي و متوسطه خود را در مشهد و تهران به پايان برد و براي تكميل تحصيلات به فرانسه رفت و در رشته پزشكي دكترا گرفته و به ايران بازگشت.

 

دكتر اقبال پس از بازگشت به ايران 1312 تا 1320عهده‌ دار مشاغل پزشكي از جمله :

رياست اداره بهداري شهرداري مشهد، رياست بخش بيماريهاي عفوني بيمارستان رازي، دانشياري و استادي دانشكده پزشكي دانشگاه تهران بود.


ادامه نوشته

اسفنديارخان سردار اسعد اول (صمصام‏السلطنه)


اسفنديارخان در سال 1265ق در سرزمين بختياري متولد شد. وي پسر حسينقلي‏خان ايلخاني ــ فرزند جعفرقلي‏خان ــ بود. جد بزرگ او معروف به حيدر کور از کدخدايان يکي از طوايف لرستان بود. ولي به دلايلي چند به سرزمين بختياري آمده و به طايفه خدر سرخ پناهنده شده و در نزد آنها به شباني پرداخته بود. بعد از مدتي طايفه‏اش به مکان اختفاي وي پي‏بردند و براي بازگرداندن او به طايفه تلاش کردند. ليکن حيدر که چند سالي در ميان بختياري‏ها زندگي کرده بود، رضايت به بازگشت نداد. حسينقلي‏خان پدر اسفنديارخان در عهد ناصري نزديک به سي‏سال بر طوايف بختياري رياست داشته و با قاطعيت و قدرت حکومت کرده بود.

ادامه نوشته

حسين علاء


حسين علاء (معين‌الوزاره) در سال 1260ش در تهران متولد شد وي فرزند محمدعلي خان علاءالسلطنه (پرنس) و هما خانم عظمه‌الدوله دختر مجدالملک سينکي بود.

 

علاء تحصيلات ابتدايي و متوسطه خود را در لندن به اتمام رسانيد، و چون پدرش علاءالسلطنه وزيرمختار ايران در لندن بود. او را از 17 سالگي به عنوان آتاشه سفارت ايران استخدام کرد. وي پس از مدتي نايب سوم و نايب دوم سفارت شد. علاء همزمان با کار در سفارت در رشته حقوق دانشگاه لندن نيز تحصيل مي‌کرد.

 

پس از مشروطيت علاءالسلطنه، وزير خارجه، فرزند خود ميرزاحسين خان را به سمت رئيس کابينه وزارت خارجه منصوب کرد. وي به مدت 10 سال در اين سمت باقي بود تا 27 دي ماه 1296 که مستوفي‌الممالک به صدارت رسيد و ميرزاحسين خان معين‌الوزاره را به وزارت فوائد عامه منصوب کرد. او در کابينه صمصام‌السلطنه نيز داراي همين عنوان بود.

ادامه نوشته

مهدي آذر


مهدي آذر (1280-1373ه.ش.) استاد دانشگاه و دولتمرد ايراني؛ در مشهد، تهران و فرانسه تحصيل کرد. در دانشکده پزشکي دانشگاه تهران سمت استادي يافت. در زمان نخست‌وزيري دکتر مصدق وزير فرهنگ شد. دکتر آذر علاوه بر حرفه پزشکي در ادب فارسي و عربي هم دست داشت و در جواني در مشهد شاگردي اديب نيشابوري را کرده بود.1

 

دکتر مهدي آذر فرزند ميرزا علي‌آقا مجتهد تبريزي، در سال 1280 شمسي در مشهد به دنيا آمد. پدرش در دوره اول قانونگذاري از طرف مردم خراسان نماينده مجلس شوراي ملي بود. او در تمام مدت نمايندگي حقوق نگرفت، زيرا بر اين اعتقاد بود که حقوق گرفتن نمايندگان مردم در مجلس اگر حرام نباشد، مکروه و مخالف شريعت است. مهدي آذر تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در تهران به پايان رسانيد، و از مدرسه دارالفنون فارغ‌التحصيل شد.

ادامه نوشته

عباسقلي آدميت


عباسقلي فرزند عيوض علي در سال 1278 هجري قمري (1240 ش) در قزوين ديده به جهان گشود. در شش سالگي پس از مرگ پدرش، زير نظر ميرزا محمد خان قزويني معروف به «منشي‌باشي»، شوهر خواهرش، پرورش يافت. تقريبا بيست ساله بود که به دستگاه ميرزا يحيي خان مشيرالدوله قزويني جهت کارهاي ديواني پيوست. هنگامي که يحيي خان به وزارت عدليه منصوب شد، وي را به کار قضائي گمارد. آشنايي ميرزا يوسف خان مستشارالدوله و روابط با طرفداران افکار ملکم، موجبات تحولات فکري و بدنبال آن شروع فعاليتهاي سياسي را برايش فراهم نمود.

ادامه نوشته

امامقلي ‏خان


امامقلي‏خان حاجي‏ايلخاني پسر دوم جعفرقلي‏خان و بي‏بي شاه‏پسند و برادر تني حسينقلي‏خان ايلخاني است. امامقلي‏خان در تهران و در سال 1240ق در زمان سلطنت فتحعلي‏شاه به دنيا آمد.

 

پس از محمدتقي‏خان کيانرسي که قدرت خودش را بدون هيچ پشتيباني از طرف قاجارها، به دست آورده بود، سه نفر از خوانين معروف بختياري، از جمله عليرضا کيانرسي، کلبعلي‏خان زراسوند از طايفه دورکي و جعفرقلي‏خان بختياروند، جهت رسيدن به قدرت با يکديگر به جنگ پرداختند.

ادامه نوشته

مجيد آهي

مجيد آهي در سال 1265 خورشيدي در تهران تولد يافت. وي فرزند ميرزا ابوالقاسم خان آهي، مترجم سفارت روسيه در تهران، و نوه ميرزا مجيد، شوهر خواهر ميرزا حسينعلي نوري (بهاءالله) بود.1 تحصيلات ابتدايي را در مدرسه فرهنگ تهران به پايان رساند و در سال 1286، در سن 21 سالگي، براي ادامه تحصيل به روسيه رفت و در دانشگاه مسکو در رشته حقوق بينالملل تحصيل کرد.

 

ادامه نوشته

محمدحسين آيرم


سرلشکر محمدحسين آيرم از رجال سياسي و نظامي اوايل دوره رضاشاه ، فرزند يکي از ايرانيان مهاجر قفقاز در سال 1261 شمسي در تهران چشم به جهان گشود. وي تحصيلات مقدماتي‌اش را در تهران و روسيه به اتمام رسانيد و سپس جهت ادامه تحصيلات نظامي عازم سن‌پترزبورگ شد و دوره ستاد فرماندهي را در آن کشور به پايان برد و علاوه بر زبان روسي زبان فرانسه را نيز به خوبي فرا گرفت.

ادامه نوشته

فرج‌الله آصف


فرج‌الله آصف ملقب به سردار معظم فرزند آصف ديوان در سال 1260 خورشيدي به دنيا آمد.1 وي داراي تحصيلات متعارف، ملاك و نماينده دوره‌هاي 14،13،12،11،10،9،8،7،5،4،3 و 15 از سنندج بود.2مرگ وي در سال 1333 خورشيدي در 73 سالگي اتفاق افتاد.

 

فرجالله آصف (1260ش.سنندج ـ 1333ش.تهران) نماينده مجلس شوراي ملي و مجلس سنا، فرزند ميرزا علي‌نقي، از خاندان وزيري کردستان است. خانواده وي از عمده مالکان با نفوذ منطقه بودند، نياي آنان، خواجه ابراهيم، فرزند خواجه يوسف بزاز اصفهاني، در 1022ق. به خواسته حكمران كردستان، از اصفهان به حسنآباد كردستان رفت. فرزند وي، ميرزا عبدالله، در زمان حكومت احمدخان اردلان، وزير و پيشكار حكومت كردستان شد، و از آن پس اين خانواده به وزيري مشهور گرديدند. ميرزا علي‌نقي‌ خان، پدر آصف، در كردستان، لشكرنويس بود. وي در 1313ق. لقب آصف ديوان دريافت كرد و حدود ده‌ سال بعد ملقب به آصف اعظم شد، اين لقب سبب آن شد كه او و فرزندانش، نام‌خانوادگي آصف را براي خويش برگزينند.
 

ادامه نوشته

الکساندر آقايان


دکتر الکساندر آقايان در سال 1264 شمسي در قزوين به دنيا آمد. پدر و جدش از تجار ارمني قراجه‌داغ (ارسباران) بودند که براي تجارت در قزوين سکني گزيدند. در هفت سالگي پدرش را از دست داد و دايي وي ميکائيل ‌خان برخورداريان سرپرستي او را به عهده گرفت. وي دوره ابتدايي را در شهر زادگاهش و تحصيلات متوسطه را در تهران و تبريز به پايان رسانيد و سپس براي تحصيل در رشته علوم تربيتي راهي ژنو شد. 1

 

ادامه نوشته

محمدتقي بهار


محمدتقي بهار شاعر، نويسنده، روزنامه نگار، سياستمدار و يکي از برجسته‌ترين شخصيتهاي ادبي اين مرز و بوم در سال 1304 قمري مقارن با 1265 شمسي در مشهد ديده به جهان گشود. او که فرزند ميرزا محمدکاظم متخلص به صبوري ملک الشعراي آستان قدس رضوي بود، ادبيات را نزد پدر آموخت و سپس به فراگيري ادبيات عرب از محضر استاد اديب نيشابوري همت گماشت. در هجده سالگي بعد از فوت پدر به فرمان مظفرالدين شاه قاجار ملک الشعراي آستان قدس رضوي شد. در دوران جواني براي برچيدن رژيم ديکتاتوري با ساير آزاديخواهان نهضت مشروطه همراه شد و اشعاري در اين زمينه سرود که در تهران و مشهد منتشر شد و با استقبال مشروطه خواهان رو به رو گشت. سال 1328 ه.ق پس از خلع محمدعلي شاه حزب دمکرات را در خراسان بنا نهاد و خود عضو کميته مرکزي آن گرديد.

ادامه نوشته

عليقلي اردلان


عليقلي اردلان در 5 بهمن 1278 در تهران تولد يافت. پدرش حاج ابوالحسن فخرالملک از خانواده‌هاي قديمي کردستان و از رجال عصر ناصري و مظفري و مادرش، عباسه، معروف به حاجيه واليه، دختر شاهزاده عبدالصمد ميرزا عزالدوله، فرزند محمد شاه قاجار، بود.1

 

اردلان پس از گذراندن تحصيلات مقدماتي و متوسطه، وارد مدرسه علوم سياسي تهران شد و در 1301 موفق به گرفتن ديپلم گرديد. در همين سال براي ادامه تحصيل به آلمان عزيمت کرد و در رشته اقتصاد و حقوق به تحصيل پرداخت و با درجه دکتري در آن رشته تحصيلات خود را به پايان رسانيد. وي به‌هنگام تحصيل در آلمان چندي آتاشه (وابسته) افتخاري سفارت ايران در برلن و مدتي ثبّات سفارت بود. وي در مدت اقامت در آلمان، با عده‌اي از دانشجويان ايراني مقيم برلن، مجله فرنگستان را منتشر کرد.

ادامه نوشته

محمدتقي اسفندياري

محمدتقي  اسفندياري (1253-1328)؛ فرزند مرحوم محمد‌قلي ‌خان منتخب‌الملک به مانند پدر کارمند دولت بود و در دوره‌هاي يازدهم و دوازدهم از اين حوزه به مجلس رفت1. مدتها در وزارت امور خارجه به کار اشتغال داشت و چند سال متوالي در ممالک خارجه به‌سمت سفارت و مدتي به کفالت وزارت کشور و همچنين به معاونت وزارت خارجه منصوب بود و در دوره 13 به نمايندگي مجلس‌ شوراي ‌ملي (حوزه بابل) انتخاب گرديد. وي شخصي شريف و از رجال وطن‌پرست و پاکدامن کشور بود2.

ادامه نوشته

دكتر محمد مصدق


محمد مصدق فرزند ميرزاهدايت‏الله وزير دفتر در سال 1261ش در تهران متولد شد. نسبت او از سوي مادرش نجم‏السلطنه به فتحعلي شاه مي‏رسيد. پس از پايان تحصيلات مرسوم زمان به دربار ناصري راه يافت و با فوت پدر از سوي ناصرالدين شاه ملقب به « مصدق‏السلطنه» شد. در زمان مظفرالدين شاه مستوفي خراسان شد اما با تأسيس مدرسه علوم سياسي در تهران، او که به فراگيري علم علاقه بيشتري داشت شغل دولتي را رها کرد و به تهران آمد تا به اين مدرسه راه يابد.

 

پس از چندي با مشروطه‏خواهان همآوا شد. پس از پيروزي انقلاب مشروطه کانديداي نمايندگي نخستين دوره مجلس شوراي ملي بود اما کمي ِ سن باعث رد اعتبارنامه‏اش شد.

ادامه نوشته

ابوالحسن ابتهاج

ابوالحسن ابتهاج در 8 آذر 1278 شمسي در رشت متولد شد. پدرش ابراهيم، ملقب به "ابتهاج‌الملک"، اهل گرکان و برزگترين مالک گيلان و مادرش فاطمه اهل رشت بود. دوران طفوليت را در رشت سپري کرد و تحصيلات ابتدايي را در مدرسه رشديه رشت آغاز نمود. سپس به اتفاق خانواده‌اش به تهران آمد و در مدرسه تربيت ادامه تحصيل داد.

 

در سال 1291 هنگامي‌ که دوازده سال داشت پدرش او را همراه برادر بزرگترش غلامحسين براي ادامه تحصيل به پاريس فرستاد. از همان ابتدا در پاريس به فراگيري زبان فرانسه پرداخت و پس از دوسال، وارد مدرسه مونتين شد. پس از دوسال اقامت در پاريس، در سال 1293، پدرش آن دو را از پاريس به بيروت به کالج پروتستان سوريه فرستاد. در اين مدرسه با عده زيادي از شاگردان ايراني از جمله قاسم غني، عبدالحسين و علي‌محمد دهقان و فرزندان باقروف آشنا و همدوره شد.

ادامه نوشته

خليل اسفندياري بختياري


خليل اسفندياري ‌بختياري پدر ثريا بختياري از ملکه‌هاي ايران در زمان دودمان پهلوي، فرزند چهارم اسفنديارخان پسر حسينقلي‌ خان‌ ايلخاني بختياري بود. وي در شاه‌نشين مالمير شهر ايذه کنوني که در آن زمان مرکز حکومت خوانين بختياري بود 1، در سال 1281 شمسي به‌ دنيا آمد.

 

ايل هفت لنگ که به دو طايفه مشخص ايلخاني و حاج ايلخاني تقسيم شده بودند از تيره‌هاي مختلف متشکل و محل ييلاق آنها در منطقه بختياري و محل قشلاق آنها در منطقه استان خوزستان بود. طايفه ايلخاني که اولاد ايلخاني گفته مي‌شوند داراي متنفذيني بودند که از آن جمله ميتوان رستم امير بختيار، جمشيد امير بختيار، ملکشاه ظفر ايلخان بختيار، خليل اسفندياري، سياوش و بهمن صمصام را نام برد.

ادامه نوشته

تقي اراني


تقي اراني، فرزند ابوالفتح اراني و فاطمه آقازاده، به سال 1282 ش در تبريز به دنيا آمد. در کودکي به‌علت مأموريت پدر که کارمند وزارت دارايي بود به تهران مهاجرت کرد. در 1300 تحصيلات متوسطه را دردارالفنون به پايان رساند. پس از يکسال براي ادامه تحصيل در رشته شيمي به آلمان سفر کرد. او تحت تأثير عقايد سوسياليستي در لايپزيک روزنامه پيکار را منتشر ساخت. اراني در دورۀ تحصيل مسئوليت اتحاديۀ دانشجويان ايراني را در برلين به عهده داشت. در پاييز 1304 با همکاري مرتضي علوي و احمد اسدي که بعد‌ها نام خانوادگي داراب را بر خود نهاد فرقۀ جمهوري انقلابي ايران را در برلين تشکيل داد.

ادامه نوشته

مظفر فيروز  

مظفر فيروز در سال ۱۲۸۵ش در خانواده‌ای اشرافی متولد شد. پدر وی نصرت‌الدوله فیروز، فرزند ارشد عبدالحسین میرزا فرمانفرما بود که از خاندانهای متعلق به سیاست انگلستان شمرده می‌شد. مادر وی دختر میرزا هدایت‌الله وزیر دفتر بود. پدر او در کابینه وثوق‌الدوله وزیر خارجه بود و یکی از عاملان انعقاد قرارداد استعماری ۱۹۱۹ شمرده می‌شد و به همین دلیل مبلغ هنگفتی نیز از انگلستان رشوه دریافت کرد.

 

مظفر در خردسالی (حدود 6 سالگی) به امر پدر برای تحصیل به انگلستان رفت و با اخذ مدرک دیپلم مدتی را در دانشگاه کمبریج به تحصیل اقتصاد پرداخت.

 

ادامه نوشته

ميرزا حسن خان مستوفي‌الممالک


ميرزا حسن خان مستوفي الممالک آشتياني سوم پسر ميرزا يوسف مستوفي الممالک1 ــ صدراعظم ناصرالدين شاه ــ متولد 1292 ق در تهران. مقام و لقب مستوفي الممالکي (وزير دارائي) بيش از يک قرن در خاندان او بوده. از پنج سالگي تحت نظر «معلم سرخانه» شروع به تحصيل کرد، علاوه بر معلومات متداول روز صرف و نحو عربي و ادبيات و قسمتي از شرعيات را آموخت و مراقبت امر تحصيل و تربيت وي با محمود خان ملک الشعرا بود. تحصيلات متوسطي داشت. زبان فرانسه را به خوبي مي‌دانست، به اقتضاي تربيت پدري درويش مسلک بود، به شعائر ملي و مذهبي احترام مي‌گذاشت، داراي احساس و غرور ملي بود، همين احساسات و رفتار بزرگمنشانه به او يک شخصيت ملي داده بود و عموم طبقات او را «آقا» خطاب مي‌کردند. در 1301 از طرف شاه لقب «مستوفي الممالک» گرفت.

ادامه نوشته

احمد اخگر


احمد فرسيو، مشهور و متخلص به اخگر لاريجاني، در سال 1267 خورشيدي در تهران ديده به جهان گشود. پدرش، حاجي ميرزا ابراهيم آملي معروف به ملاباشي از روحانيون مطلع و مجتهد بود که علاوه بر معلمي، کتابدار مدرسه سپهسالار نير بود. مادر و پدر اخگر اهل روستاي ايرا، از توابع لاريجان مازندران بودند.

  

او تحصيلات مقدماتي را از سال 1275 در مکتب‌خانه آغاز کرد. مقدمات عربي را نزد پدرش و بخشي از آن را نزد شيخ احمد مکتبدار و سپس نزد سيد بابا پيش‌نماز و ميرزا اسدالله يزدي در مسجد سپهسالار آموخت و پس از يک سال و نيم به مدرسه ادب رفت و در سال 1280 وارد مدرسه دارالفنون گرديد و چهار سال در رشته نظام اين مدرسه مشغول فراگيري تعليمات جديد شد.

ادامه نوشته

حسن ارفع (سرلشکر)


حسن ارفع، فرزند ميرزا رضا خان (ملقب به ارفع‌الدوله) و مل لود ميلاد جردوس  در سال 1274ه.ش در شهر تفليس گرجستان به‌دنيا آمد. مادرش از جانب پدر، انگليسي و از جانب مادر روسي بود، اما اجداد پدري ارفع از خانواده‌هاي ايراني ساکن ايروان بودند که در پي الحاق ايران به خاک روسيه در زمان سلطنت فتحعلي شاه قاجار، جد ارفع به تبريز مهاجرت کرد.1 چهار ساله بود که پدرش با تقديم پيشکش قابل ملاحظه‌اي از مظفرالدين شاه براي او لقب "ارفع‌السلطان" گرفت.

  

او تحصيلات خود را به اقتضاي شغل پدرش که غالبا مقام سفارت داشت، در استانبول و پاريس انجام داد. در  دوازده سالگي وارد مدرسه نظام شده و تحصيلات خود را در دبيرستان نظام ژنو (سوئيس)، دبيرستان موناکو و دبيرستان نظام ترکيه به پايان رسانيد.

ادامه نوشته

امان‌الله اردلان

 

امان‌الله اردلان ملقب به حاج عزالممالک فرزند ابوالحسن فخرالملک در سال 1263 شمسي در تهران ديده به جهان گشود. مادرش عباسه خانم ملقب به حاجيه واليه، دختر عبدالصمد ميرزا عزالدوله فرزند محمد شاه قاجار بود. وي تحصيلات معمول زمان را همراه با زبان فرانسه نزد معلمان خصوصي فرا گرفت و هنر نقاشي را نيز از کمال‌الملک آموخت. در زمان صدارت عين‌الدوله، پدرش وزير تجارت شد و او را نيز در کارهاي حکومتي گمارد. در دوران مشروطه، وي از موسسان انجمن سعادت بود. سال 1288 شمسي نايب‌الحکومه دزفول شد و در همان سال پس از برگزاري انتخابات مجلس دوم ، به عنوان نماينده مردم دزفول به دوره دوم مجلس شوراي ملي راه يافت و يکي از اعضاء موسس حزب ليبرال مجلس گرديد. 1

 


ادامه نوشته

محمدحسين‏خان سپهدار بختياري

خاندان او از خاندان‏هاي سرشناس و اشرافي زمان خود محسوب مي‏شدند. مادر حسين‏خان بي‏بي زينب از طايفه يانرسي و خواهر اصلان‏خان چهارلنگ و پدرش، امامقلي‏خان ايلخاني برادر حسينقلي‏خان ايلخاني و پسر دوم جعفرقلي‏خان دورکي بود. امامقلي‏خان بعد از مرگ برادرش به مقام ايلخاني رسيده بود. جد وي حيدرکور بود. سه فرزند اول امامقلي‏خان از بي‏بي زينب ــ همسر اول او ــ بود. محمدحسين‏خان ابتدا لقب سرداراشجع داشت، بعد شهاب‏السلطنه شد و بعد سپهدار لقب گرفت. از زماني که قدرت از طوايف چهارلنگ به هفت‏لنگ منتقل شد، قدرت در اين خاندان و در خانواده حسينقلي‏ خان ايلخاني روبه رشد نهاد و هنگامي که حسينقلي ‏خان به دست ظل‏السلطان در اصفهان کشته شد، شايع بود که تحريکاتي نيز از جانب سپهدار در قتل وي نقش داشته است. او مخالف پدرش بود؛ چون مي‏دانست که پدرش از اسفنديارخان حمايت مي‏کند. محمدحسين‏خان از سوءظن دربار قاجار به خوانين بختياري به نفع خود استفاده کرد و بعد از مرگ حسينقلي‏خان اختلافاتي در خاندان بختياري به وجود آمد. اما اختلافات رفع شد و قدرت آنها رو به ازدياد گذاشت؛ به گونه‏اي که به مقابله با ظل‏السلطان پرداختند و اين کشمکش ميان ظل‏السلطان و بختياريها تا زمان عزل ظل‏السلطان (1305ق) ادامه يافت. يکه‏تاز اين اختلاف محمدحسين‏خان شهاب‏السلطنه (سپهدار) بود.

 

ادامه نوشته

تاجگذاري محمدعلي شاه

 

نهضت مشروطيت، برآيند مطالبات جامعة ايران در مقطع تاريخي سال 1285 هجري خورشيدي بود. آشکار است که اين نهضت بر دربار و قاجار تحميل شده بود. به همين علت، طبيعي بود که از فرداي پيروزي نهضت، کشمکشهايي ميان دربار و رهبران نهضت به وجود بيايد. هنگام انتخاب نمايندگان محلس، بخشي از اين کشمکشها خود را نشان دادند. بدبيني نمايندگان تبريز در مجلس شوراي ملي نسبت به وليعهد، محمدعلي ميرزا، يکي ديگر از زمينه‌هاي رويارويي ميان دربار و مشروطه‌خواهان بود. کارشکني‌هاي حکام ايالات و تن ندادن آنها به مقتضيات حکومت مشروطه، از ديگر زمينه‌هاي کشمکش بود. قضيه مجلس سنا و بحث بر سر ضرورت يا عدم ضرورت تشکيل آن،...

ادامه نوشته

كودتاي مارك‌دار

سوم اسفند ماه يادآور واقعه‌اي تلخ و سرنوشت‌ساز در تاريخ معاصر ايران است. هر فرد آشنا با تحولات ايران مي‌داند که در سوم اسفند 1299شمسي تهران ــ پايتخت کشور ما ــ براساس طرحي از پيش آماده شده به اشغال قواي قزاق درآمد و کودتاگران به سرعت و به راحتي موفق به قبضه کردن امور شدند. کودتاگران مدعي بودند که براي سر و سامان دادن به وضعيت آشفته کشور قيام کرده و خواهان پيشرفت و ترقي کشور و قطع ريشه فساد مي‌باشند. استقرار امنيت از طريق ايجاد قشون قوي، اصلاح وضعيت اقتصادي، تأمين حقوق کارگران، کنترل تورم، اصلاح امور شهري، لغو کاپيتولاسيون، الغاي قرارداد 1919 براي حفظ دوستي با انگلستان و رفع سوءتفاهمات فيمابين دو کشور شعارهاي ديگري بود که کودتاگران به عنوان اهداف خود اعلام نمودند. 

ادامه نوشته

كودتاسازي براي چهره پردازي

 

در طول تاريخ، کساني هستند که قدرت را به ارث نبرده و معمولاً با ابتکار و لياقت و جنگاوري توانسته‌اند سلسله‌اي را بنيان نهند. شاه اسماعيل صفوي، نادرشاه افشار و آقامحمدخان قاجار از اين گونه‌اند. رضاشاه پهلوي هم در اينکه قدرت را از پدر به ارث نبرده و توانست بنيانگذار سلسله حکومتي گردد با افراد يادشده همانند است. اما چگونگي دستيابي او به قدرت، متفاوت با آنان است. درباره همه شاهان و قدرتمندان، غلو و گزافه فراوان گفته و نوشته شده است و معمولاً درباره سرسلسله‌ها بيش از ديگران گفته و نوشته مي‌شود. درباره اينان معمولاً تلاش مي‌شود تا افزون بر شرح و وصف دوره حکومتشان، از دوره زندگي قبل از سلطنتشان هم چهره برجسته و درخشاني به نمايش گذاشته شود. به نظر مي‌رسد چون قدرت‌يابي رضاخان، اصالت و سلامت و قدرتيابي ديگر سلسله جنبانان را نداشت، بيش از ديگر قدرتمندان براي درخشان‌سازي پيشينه وي و فوق‌العاده وانمود کردن شخصيت پيش از سلطنتش تلاش شده است. بررسي ماجراي برکناري کلرژه از فرماندهي نيروي قزاق در سال 1296ش و نسبت دادن آن به رضاخان، از جمله اين گونه چهره پردازيهاست که آن را به اجمال، آن گونه که در جلد اول کتاب « تاريخ مختصر احزاب سياسي» نوشته ملک‌الشعراي بهار آمده است، مورد برسي قرار مي‌دهيم.


ادامه نوشته

قيام مردم شيراز بر ضد قوام‏الملك


فارس به مرکزيت شيراز از ولاياتي است که در تحولات ايران تأثيري درخور توجه داشته است. در دوره قاجار اين خطه که به خليج فارس منتهي مي شود به دليل همجواري با هندوستان که مقر فعاليتهاي سياسي انگلستان است اهميتي دو چندان يافت. شاهان قاجار بر حفظ آرامش و برقراري امنيت در فارس تأکيد داشتند. از اين روحکام اين ولايت را از ميان شاهزادگان يا رجال قدرتمند قاجاريه انتخاب مي‏کردند ولي باز هم شورشهايي در فارس رخ ميداد که امنيت منطقه را مختل مي‏کرد.


ادامه نوشته

ورود امين‌السلطان به ايران 1325ق

 

ميرزا علي‌اصغرخان امين‌السلطان (اتابک اعظم) از رجال قدرتمند و مؤثر دوره قاجار است. پدرش آقا ابراهيم امين‌السلطان در سال 1300ق درگذشت. ناصرالدين شاه به دليل تعلق خاطر و اعتماد وافر به آقا ابراهيم طي حکمي لقب امين‌السلطان و تمام مناصب وي را به پسرش ميرزا علي‌اصغرخان اعطا کرد. از آن پس ميرزا علي‌اصغرخان امين‌السلطان از بازيگران اصلي تاريخ ايران شد. او تا زمان ترورش در 1325ق به طور متناوب کرسي صدارت را در سلطنت ناصرالدين شاه، مظفرالدين شاه و محمدعلي شاه در اختيار داشت و در اين دوره طولاني توانست جناحي قدرتمند تشکيل دهد که زنان حرم، شاهزادگان، رجال سياسي و فرهنگي و روحانيون را دربرمي‌گرفت. اين گروه براي حفظ موقعيت و منافعشان پايه‌هاي اقتدار امين‌السلطان را تحکيم مي‌کردند. هرگاه او از صدارت عزل مي‌شد هوادارانش با بذل وجوهات، توطئه‌چيني، شايعه‌پراکني و مساعي ديگر او را به صدارت باز مي‌گرداندند. اين جناح در جريان حوادث مشروطه و عزل عين‌الدوله به منظور بازگرداندن امين‌السلطان به صدارت با تمام قوا شرکت کرد و در نتيجه همين فعاليتها بود که محمدعلي شاه براي حل مشکلات مملکت و ايجاد وفاق ملي او را که در سويس اقامت داشت براي صدارت به ايران فراخواند. امين‌السلطان در فروردين 1285ش/ صفر1325ق اروپا را به قصد ايران ترک کرد. در مجلس تا زمان حرکت وي از اروپا مذاکره‌اي درباره دعوت از او صورت نگرفت ولي پس از آن گروهي از نمايندگان بر ضد او در مجلس سخنراني کردند ولي جناح امين‌السلطان که در مجلس صاحب نفوذ و قدرت بود توانست از ادامه مذاکرات مجلس در اين مورد جلوگيري کند اما مخالفت با ورود امين‌السلطان به ايران در حد مذاکرات مجلس باقي نماند و به ميان مردم کشيده شد.


 

ادامه نوشته

نقش اماكن مقدسه در معارضات سياسي عصر قاجار

 

بشر از همان آغاز خلقت در پي يافتن سؤالات بيشمار در جهان هستي، همواره به دنبال منجي و حامي مي‏گشت که او را در شرايط حاد حمايت کند و از تنهايي و خطر نجات دهد. اين جست وجو در سرتاسر تاريخ پرنشيب و فراز ايران زمين ادامه داشت و ايرانيان به دنبال يورش اقوام و ملل گوناگون در خلال ساليان سال به قبور و بارگاه و آثار باقي مانده از مردان مقدس و روحاني مي‏رفتند و به آنان توسل مي‏جستند و خود را در پناه اين مکانهاي مقدس قرار مي‏دادند و از خطرهاي سياسي مي‏رهيدند. اين شيوه توسل به اماکن مقدس که در قرون معاصر به بست و بست‏نشيني معروف شد، پديده‏اي بسيار مهم و متداول بوده است که رعايا را از ظلم حاکمان در امان مي‏داشته است. چرا که ساختار سياسي اجتماعي ايران عصر قاجار که برگرفته از دوره‏هاي قبل بود با استفاده از ديوانسالاري عريض و طويل بر تمام شئون کشور تسلط داشت. در رأس اين هرم شاه با قدرت تمام حکومت مي‏کرد. وي يگانه مرجع و تنها مقام تصميم‏گيرنده کشور بود و تمامي نهادهاي کشوري شامل قوه مقننه، اجرائيه و قضائيه به واقع در وجود او خلاصه مي‏شد. در کنار وي صدراعظم و رجال دولتي به اداره امور کشور مي‏پرداختند. در ولايات و نواحي مرزي شاهزادگان و فرزندان شاه با قدرتي مشابه شاه و مانند دستگاه عريض و طويل او فرمان مي‏راندند و همگي در اختيار شاه بودند.


ادامه نوشته

ملكه تنهاي دربار رضاشاه


 

قمرالملوک اميرسليماني (توران) فرزند عيسي مجدالسلطنه اميرسليماني پسر مجدالدوله از رجال معروف عصر قاجار است که در روز 15 بهمن 1283 در تهران ديده به جهان گشود. مادرش شمس‏الملوک منزه‏الدوله از خاندانهاي معروف عصر در تربيت بسيار کوشا بود به طوري که توران از پنج سالگي تحت تعليم معلمين خانگي قرار گرفت و اين کار تا ده سالگي ادامه يافت تا اينکه پدر و مادرش او را براي تحصيل به دبيرستان ناموس فرستادند و توران تا سال چهارم متوسطه در اين دبيرستان به تحصيل اشتغال داشت. در اين هنگام رضاخان که تازه به مقام وزارت جنگ رسيده بود و درصدد به دست آوردن قدرت مطلقه در کشور بود جهت کسب وجهه اجتماعي درصدد وصلت با خاندان قاجار افتاد و تصميم به ازدواج با يکي از دختران رجال قجري گرفت. جهت اين امر صورتي شامل 180 نفر از دختران معاريف و مشاهير کشور تهيه شد. در اين ليست به طور ويژه نوشته شده بود که مجدالدوله يکي از رجال طراز اول دربار احمدشاه نوه زيبايي دارد که تحصيلکرده بوده و شايستگي همسري وزير جنگ را دارد. پس رضاخان که مترصد فرصت مناسب بود در روز عيد قربان هنگامي که کليه وزرا و رجال و معاريف مملکت جهت سلام به پيشگاه احمدشاه رفته بودند مجدالدوله را به کناري کشاند و به حالت شوخي گفت :


ــ آقاي مجدالدوله، عيدي ما را در عيد قربان نمي‏دهيد؟

 

مجدالدوله گفت :

ــ اگر چيزي است که شايستگي حضرت اشرف را داشته باشد سراغ داريد بفرماييد تا با کمال ميل تقديم کنم.


وزير جنگ لبخندزنان گفت :

ــ به من خبر داده‏اند که شما نوه بسيار زيبايي داريد و من خواستم موافقت کنيد که او را به همسري خود انتخاب کنم.


مجدالدوله با اين پيشنهاد موافقت کرد و روز بعد خواهر و زن برادر وزير جنگ به خانه مجدالدوله رفتند و رسماً ملکه توران را براي سردار سپه خواستگاري نمودند. خانواده عروس پيشنهاد را پذيرفتند و در نتيجه روز عيد غدير مراسم عقدکنان در حالي که ملکه توران هفده سال و وزير جنگ چهل و هفت سال داشت صورت گرفت. به گواهي برخي از کساني که به وي و دربار پهلوي نزديک بودند ملکه توران زني زيبا و در روزگار خود در زمره زنان تحصيلکرده و تربيت يافته بود. ثمره اين ازدواج بسيار کوتاه و بدشگون براي رضاشاه پنجمين فرزندش غلامرضا بود که در سال 1302هـ . ش متولد شد. از همان ابتداي ازدواج، ملکه تاج‏الملوک که با اين وصلت مخالف بود به مبارزه با توران پرداخت و توران که ياراي مقاومت در مقابل چنين زن حيله‏گر و سياستمداري را نداشت به تدريج کناره‏گيري نمود به طوري که به دليل اختلافات خانوادگي اين ازدواج پس از يک سال به طلاق انجاميد. اين زن پس از طلاق مدت 21 سال تا هنگام مرگ رضاخان در ژوهانسبورگ (خرداد ماه 1323هـ . ش) در ميان ديوارهاي قصر سلطنتي و در مجاورت خانواده پهلوي زيست و به تربيت تنها فرزندش همت گمارد. پس از مرگ رضاخان او براي بدرقه پسرش که عازم آمريکا بود به مصر مسافرت نمود و پس از مراجعت به ايران در ملک موروثي خود علي‏آباد مشغول فلاحت و امور خيريه گشت. او اندکي بعد با بازرگان ثروتمندي به نام ذبيح
الله ملکپور (1352-1281هـ .ش) ازدواج کرد.


پس از ازدواج زندگي او دچار دگرگوني گشت. او در محافل اجتماعي شرکت نمود و صاحب ثروت کلاني شد و حتي در کنار فعاليتهاي اقتصادي خانواده پهلوي و ساخته شدن مهرشهر توسط شمس پهلوي به فکر ساختن تورانشهر افتاد (1356ش) که اجراي طرح آن با همکاري آلمانيها پيش‏بيني شده بود، اما انقلاب اسلامي راه زياده‌طلبي اين خاندان را بست و او را به پاريس فراري داد. 


ادامه نوشته

جمهوريخواهي و مظلوميت جمهوري

 

از آن هنگام که ايرانيان به عقب‏افتادگي کشور خود، در مقايسه با کشورهاي مغرب زمين، پي بردند، طبيعي بود که چاره‏اي بينديشند. در اين ميان، برخي بر اين پندار بودند که اگر نظام سياسي کشور با نظام سياسي برخي از کشورهاي پيشرفته همانند شود، همان پيشرفتها نصيب ايران نيز خواهد شد. بدين گونه بود که برخي ــ بيشتر ــ متأثر از تحولات سياسي فرانسه، دل به نظام جمهوري داده بودند. از اين رو، هنگام مرگ محمدشاه قاجار و جلوس ناصرالدين شاه در سال 1264ه.ق چند نفري با ميرزا نصرالله صدرالممالک، شاعر و سياست پيشه درويش مسلک آن دوره، به مشورت پرداختند که « بايد دولت ايران را جمهور نمود.» در دوره ناصري نيز گفته شد که فراموشخانه ميرزاملکم خان در پي ترويج انديشه جمهوري و رئيس جمهوري کردن شاهزاده جلال‏الدين ميرزا بود. بدين ترتيب، زمينه‏اي فراهم شد تا در عالم سياست دوره قاجاريه، مفهوم جمهوريت به يک ضدارزش تبديل شده و سلاطين قاجار هرگونه اعتراض مهم بر ضد عملکرد خود را جمهوري‏طلبي وانمود کرده و به سرکوبي يا مهار آن مي‏پرداختند. در همين راستا است که در نهضت مشروطيت، در آغاز هيئت حاکمه تبليغ کرد که هدف مشروطه‏خواهان، جمهوريخواهي است. به همين علت، آقاسيدعبدالله بهبهاني و آقا سيدمحمد طباطبايي، اين را به عنوان يک اتهام، تکذيب کردند. پس از مشروطه هم مشاهده ميشد که زمزمه « جمهوري» به گوش ميرسد و حتي شاهزاده قاجاري مانند ظل‏السلطان نيز اداي جمهوريخواهي! از خود نشان ميداد.


ادامه نوشته

نفت ايران از امتياز دارسي تا قرارداد گس – گلشائيان


اولين بار در سال 1901م/ 1280ش امتياز بهره‏برداري از نفت ايران به يكي از اتباع انگليسي به نام دارسي واگذار شد. اين امتياز كه به « قرارداد دارسي» معروف است در اوايل كار از سوي طرفين قرارداد چندان جدي تلقي نشد و حتي پس از چند سال كه از اقدامات بي‏نتيجه اكتشافي آن مي‏گذشت امتيازداران درصدد برآمدند از ادامه كار صرفنظر كنند.


ادامه نوشته

کودتايي که با پشتيباني بلاترديد انگليسيان در سوم اسفند 1299 در ايران به وقوع پيوست، در روندي تدريجي، ولي مداوم موجبات و مقدمات پايان کار قاجارها را فراهم آورد. با قدرتيابي و صعود رضاخان سردارسپه و عامل نظامي کودتا بر پست نخست وزيري که با ايجاد رعب و خفقان مضاعفي نيز توأم بود، آگاهان به امور در همان زمان حيات سياسي قاجارها را پايان يافته تلقي کردند. مجلس پنجم شوراي ملي نيز به رغم حضور اقليتي مستقل تحت کنترل رضاخان قرار گرفت و به ويژه شهرباني مخوف او اکثريت نمايندگان مجلس را به حمايت از رضاخان وادار ساخت و بدين ترتيب نمايندگان راه يافته به مجلس عمدتا بر اثر تهديد و تطميع آماده شدند تا با تصويب قانوني انقراض سلسله قاجاريه، صعود رضاخان به سلطنت را اعلام کنند. اين فرصت بدفرجام در روز 9 آبان 1304 روي داد و ماده واحده اي با رأي موافق 80 نماينده (از 85 نماينده حاضر در جلسه) و با کارگرداني افرادي چون سيدمحمد تدين نايب رئيس موقت مجلس تصويب شد: "ماده واحده- مجلس شوراي ملي. به نام سعادت ملت انقراض سلطنت قاجاريه را اعلام نموده و حکومت موقتي را در حدود قانون اساسي و قوانين موضوعه مملکتي به شخص آقا رضاخان پهلوي واگذار مي نمايد. تعيين تکليف حکومت قطعي موکول به نظر مجلس مؤسسان است که براي تغيير مواد 36-37-38-40 متمم قانون اساسي تشکيل مي شود."


ادامه نوشته

نبرد اهالي فارس با شعاع السلطنه  


 

فارس به مرکزيت شيراز از ولاياتي است که در تحولات ايران تأثيري در خور توجه داشته است. در دوره قاجار اين خطه که به خليج فارس منتهي مي شود به دليل همجواري با هندوستان که مقر فعاليت‌هاي سياسي انگلستان است اهميتي دو چندان يافت شاهان قاجار بر حفظ آرامش و برقراري امنيت در فارس تأکيد داشتند. از اين رو حکام اين ولايت را از ميان شاهزادگان يا رجال قدرتمند قاجار انتخاب مي‌کردند ولي باز هم شورشهايي در فارس رخ مي‌داد که امنيت منطقه را مختل مي‌کرد. در سال 1323ق قبل از آغاز نهضت مشروطه‌خواهي در تهران، مردم شيراز بر ضد ملک منصور ميرزا شعاع‌السلطنه پسر مظفرالدين شاه شوريدند. در اين مبارزه روحانيون، تجار، ملاکين، عشاير و ساير اقشار شرکت داشتند. در بروز اين شورش عوامل متعددي دخيل بود که برخي زمينه ساز و برخي محرک آن بوده است.


ادامه نوشته

تماميت ارضي ايران؛ ميرزا حسين خان سپهسالار و بحرين

حاج ميرزا حسين خان مشيرالدوله سپهسالار، فرزند ميرزا نبي خان امير ديوان قزويني، در سال 1243هـ.ق به دنيا آمد. در آغاز سلطنت ناصرالدين شاه، ميرزا نبي خان تصميم گرفت که دو فرزند خود يعني ميرزا حسين خان و ميرزا يحيي خان را براي تحصيل به اروپا بفرستد. ميرزا حسين خان پس از اقامت کوتاهي در اروپا، به زودي به ايران بازگشت. با اينکه تحصيلات او در همان سطح تحصيلات معمولي قديمي باقي ماند و شايد در اوايل دوره مدرسه دارالفنون، زبان فرانسه را هم کمي آموخته باشد، اما از هوش سرشار و قدرت بيان و نگارش و پشت کار و جديت خوبي بهره‌مند بود.


ادامه نوشته

اوضاع کرانه های خلیج فارس در دوران احمد شاه قاجار

احمدشاه قاجار و دولتمردان ايران در شرايط بحراني قرار گرفته بودند. در طول جنگ جهاني اول درگيري بين قواي متخاصم و قتل و غارت و شورش‌هاي داخلي باعث تلفات و صدمات بسيار شده بود كه اثرات آن بعد از جنگ تا مدت‌هاي مديد ادامه داشت. شورشها در نواحي مرزي امكان دخالت خارجي و تجزيه كشور را فراهم مي‌نمود. نمونه بارز اين شورش‌ها را مي‌توان شورش سميتقو و رابطه وي با عثماني‌ها، قيام ميرزا كوچك‌خان جنگلي و مداخلات بلشويك‌ها(1) در امور بخش‌هاي شمالي و قيام خياباني(2) و دخالت‌هاي روسيه در اين زمينه را نام برد.

ادامه نوشته

ضياء السلطنه

 

شاه بيگم خانم يكي از دختران فتحعلي شاه از زن يهوديش، به نام مريم خانم بود. مريم خانم از زنان آغا محمد خان قاجار بود كه به دليل زيبايي بسيار مورد توجه فتحعلي شاه و برادرش حسينقلي خان قاجار قرار گرفت و يكي از عوامل عمده اختلاف بين آن دو گرديد. اين اختلاف در نهايت منجر به كوري و قتل حسينقلي خان شد. 1 شاه بيگم خانم ملقب به ضياء‌السلطنه از همان بدو تولد نزد مهد علياي بزرگ والده فتحعلي شاه بزرگ شد. رفتار و سلوك مهد علياي بزرگ (مادر فتحعلي شاه) در او تأثير فراوان گذاشت. بعد از فوت مهد علياي بزرگ جواهرات و وسايل تجمل او به ضياء‌السلطنه واگذار شد. درباره او نظريات مختلفي ابراز شده است. اسماعيل رايين در كتاب خود مي گويد: « ضياء‌السلطنه زشت رو، قد كوتاه، بد قواره و بد خوي بود. اين خانم به دليل داشتن اين خصوصيات تا چهل و پنج سالگي شوهر نكرد، كسي حاضر نبود با وي سر كند.» 2


ادامه نوشته

درگذشت ملك الشعراي بهار

 

ملك‌الشعراي بهار در اول ارديبهشت 1330 بدرود حيات گفت. محمدتقي ملك‌الشعراي بهار شاعر، نويسنده، پژوهشگر، سياستمدار و از مهمترين و برجسته‌ترين چهره‌هاي ادبي و فرهنگي ايران در سال 1304 قمري/ 1265 شمسي در شهر مشهد متولد شد.

ادامه نوشته

تاريخ دشت مغان؛ تازه هاي آذربايجان پژوهي


 

آذربايجان در تحولات تاريخي ايران قبل و بعد از اسلام از اهميت خاصي برخوردار بوده است. حضور رهبران ديني ايران قبل از اسلام در اين خطه و وجود آتشگاههاي متعدد زرتشتي گوياي اهميت مذهبي سياسي و نظامي آن است. رسميت يافتن تشيع در ايران از اين نقطه که خاستگاه صفويه بوده است اهميت آذربايجان در تشکيل دولت ملي صفويه را حکايت ميکند. پس از تشکيل دولت شيعي صفوي، آذربايجان اهميت بيشتر يافت. از يک سو در تصادم مداوم با امپراتوري ترکان عثماني بود و از سوي ديگر با امپراتوري روسيه تزاري نيز از اواخر صفويه مواجه گرديد. حضور عشاير ترک زبان قزلباش و سپس ساماندهي ايشان در اتحاديه شاهسونها توسط شاه عباس اول از وجوه ديگر اهميت آذربايجان است. استقرار نقش تاريخي اين عشاير در غرب آذربايجان در تحولات ايران و دفاع از هويت ايران اسلامي موضوعي مهم در تاريخ تحولات شمال شرقي ايران است که تاکنون مورد توجه قرار نگرفته بود. در رفع اين نقيصه و کاستي خوشبختانه يکي از محققان آذري سخت کوش و جوان با زحمات بسيار و مراجعه به منابع معتبر تاريخ دشت مغان را تدوين نمودهاند که توسط موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران منتشر گرديده است. ضمن قدرداني از زحمات مؤلف محترم به معرفي اين کتاب ارزشمند ميپردازيم.


 

ادامه نوشته

قحطي در آذربايجان - 1273ق


سرزمين ايران از روزگاران کهن، به کرات در معرض قحطي‌هاي سهمگين قرار داشت. اما اين قحطي‌ها تنها به دليل بي مهري و ناسازگاري طبيعت حادث نمي‌شدند بلکه در کنار عوامل طبيعي و جغرافيايي، عوامل سياسي و اقتصادي و حتي گاه اجتماعي نقش بسزايي ايفا مي‌کردند. از جمله اهم اين عوامل مي‌توان به جنگ‌ها و تهاجمات مکرر اقوام بيگانه، حاکميت ملوک‌الطوايفي، منازعه هاي دائمي بين امرا و لشکريان يا عشاير يک منطقه با منطقه ديگر و از همه مهمتر بي‌کفايتي و سوء سياست حکام و مقامات دولتي، اشاره کرد.


 

ادامه نوشته

تدوين متمم قانون اساسي

پیش از آمدن اتابک و نیز همزمان با صدارت او، مسئلۀ مهم تدوین متمم قانون اساسی هم در دستور کار نمایندگان قرار گرفت. نوشتن این متمم به سرعت و سهولت نوشتن قانون اساسی انجام نمی گرفت؛ زیرا قانون اساسی کلیاتی را در بر می گرفت که توافق بر سر آنها آسان تر بود. همچنین هنوز از پیروزی انقلاب زمان زیادی نگذشته بود و تب و تاب همبستگی انقلابی از بروز رویارویی سلایق و علایق و عقاید جلوگیری می کرد؛ اما تدوین متمم، خود ناشی از کاستیهای قانون اساسی و رویاروییهایی بود که در جریان نوشتن آن قانون و دیگر حوادث چند ماهۀ پس از پیروزی رخ داده بودند. افزون بر آن، متمم در پی روشن ساختن موارد و مصداقهای دقیق تر و صریح تر قانون اساسی بود و این خود، کاری مشاجره آمیز و پر برخورد بود. بدین ترتیب، جناح بندیهای سیاسی- فکری، که به تدریج شکل می گرفتند، در پی آن بودند تا مواضع خود را در مواد متمم به صورت قانون در آورند. بنابراین، رویاروییها شدید بود و به همین علت، نوشتن متمم بحث و کنکاش . وقت بیشتری می طلبید. در این میان، جناح تند رو مشروطه، که در پی آن بود تا در گرما گرم شور انقلابی اهداف ویژۀ خود را صورت قانونی ببخشد، بر سرعت تصویب مواد متمم تأکید داشت و در این راستا تشکلهای هوادار خود را در شهرهای مختلف وادار می ساخت تا با ارسال تلگرافهای متعدد خواهان تسریع در تصویب متمم بشوند. بی اعتمادی نسبت به مشروطه خواهی محمدعلی شاه نیز زمینه را برای پذیرش این تحریکات بیش از پیش فراهم ساخت. در 18 فروردین 1286، در تهران نوشته ای از سوی گروهی موسوم به « طلاب انجمن اتحادیه » خطاب به مجلس صادر گردید و در جلسه مجلس نیز خوانده شد مبنی بر اینکه: چرا متمم قانون اساسی نوشته نمی شود؟ اگر نوشته شد چرا تصویب نمی شود؟ اگر تصویب شد چرا به امضای شاه نمی رسد؟ اگر به امضاء رسید چرا اجرا نمی شود؟ و اگر امضا نمی کنند چرا با ملت در میان نمی گذارید؟ آنان تهدید کردند که اگر تا دو روز دیگر متمم نوشته و به امضا نرسد، « موجب زحمت خواهد شد.» 1 افزون بر تبریز، از رشت تلگرافی به مجلس مخابره شد مبنی بر اینکه:

 

    

ادامه نوشته

داستان شناسنامه و ورقه هويت


 

تا واپسین ماههای عمر سلطنت قاجارها مردم ایران از اقشار و گروههای مختلف دارای ورقه هویت و یا شناسنامه رسمی و قانونی نبودند و اساساً مرکزی رسمی و دولتی هم برای ثبت اسامی و هویت اتباع کشور وجود نداشت و به تبع آن مبنا و معیاری قابل وثوق دربارۀ جامعه آماری مردم ایران نیز در نظام حکومتی و مدیریتی کشورمحل چندانی از اعراب نداشت و اساساً آمارها و برآوردهای جمعیتی کشور مبتنی بر میزان علمی و دقیق نبود. نخستین بار در 14 خرداد 1304 بود که مجلس شورای ملی دوره پنجم قانونی در چهار فصل و سی و پنج ماده به تصویب رسانید که « قانون سجل احوال » نام گرفت که مقرر می داشت حداکثر تا یک سال آتی آحاد مردم ایران لزوماً باید دارای ورقۀ هویت و یا همان شناسنامه شوند. ماده چهارم این قانون مردم کشور را موظف می ساخت برای هر فرد شناسنامه ای مجزا صادر کرده و سند آن را در دفاتر حکومتی ثبت و ضبط کنند. در ورقه هویت محل هایی برای ثبت تولد، فوت، ازدواج و اطلاق پیش بینی شده بود.

 


 

ادامه نوشته

استعفاي مشيرالدوله و آغاز نخست‌وزيري رضاخان


 

ميرزا حسن خان مشيرالدوله (حسن پيرنيا) هنگامي كه نتوانست بر زياده خواهي و اعمال فشارهاي وزير جنگ زورمدارش رضاخان لگام بزند، ناچار در 29 مهر 1302 در كاخ صاحبقرانيه به حضور احمد شاه رسيد و از مقام نخست‌وزيري استعفا داد. و چند روز بعد در 26 آبان 1302 رضاخان پس از مدتها تلاش و مقدمه چينيهاي پيدا و پنهان مأمور تشكيل كابينه شد.

 

 

ادامه نوشته

زمينه‌سازي لازم براي كودتاي 1299

انگليسيها، برخلاف هميشه كه معمولاً درباره نامزدهاي رياست دولت با شاه به گفت وگو مي نشستند و به گونه اي با هم به توافق مي رسيدند، درباره كودتا و مجريان آن نخواستند هيچ كدام از رجال ايران و حتي شخص شاه در جريان امور آن قرار گيرد. اگرچه نرمن در ديدار با احمدشاه موافقت او را براي روي كار آوردن يك دولت مقتدر كسب كرده بود، ١ اما آنها مي دانستند كه ممكن است شاه با افرادي كه آنان براي رهبري دولت ، جديد در نظر گرفته اند موافقت نكند و با بحران مواجه بشوند. از اين رو، تصميم گرفتند طوري اقدام كنند كه فرصت هرگونه چانه زني سياسي را از شاه و رجال سياسي كشور بگيرند و آنان را در برابر عمل انجام شده اي قرار دهند كه جز پذيرش آن چاره اي نداشته باشند. آنچه به واقعه سوم اسفند ١٢٩٩ ماهيت كودتايي مي بخشد همين نحوه عمل سياستمداران انگليس است و اگر غير از اين بود، حداكثر، دولتي تحميلي مانند دولتهاي پيشين تلقي مي شد. به هر حال، وقوع كودتا و پذيرش آن، نيازمند ايجاد زمينه ذهني مناسب در جامعه بود.

ادامه نوشته

نگاهی به سنت بست نشینی در ایران

شواهد تاريخي از دير باز حضور پديده بست نشيني1 را در اشکال مختلف در پاره اي از جوامع نشان داده و سير جريان را به شکلهاي گوناگون، از جمله اعتصاب، تحصن، پناهندگي و غيره باز کرده حتي امروزه نيز در کشور خود ما و در ساير نقاط مختلف جهان مي‌توان مشاهده کرد و تأثير آن را در ظهور و سقوط حکومتها و پايداري و سرنگوني آنها در متن و حاشيه رويدادهاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي در تحولات تاريخ معاصر ارزيابي کرد. در اين رهگذار شايد در هيچ دوره اي مانند دوره قاجار شاهد رواج گسترده بست‌نشيني نباشيم.

 


ادامه نوشته

املاک خالصه و سياست فروش آن در دوره ناصري


 

با روي کار آمدن غزنويان و متعاقب آن تسخير سراسر کشور به دست سلجوقيان به تدريج با شکل‏گيري قدرت متمرکز و سلطنت موروثي مقتدري مواجه مي‏شويم که تمامي حقوق دنيوي و سياسي خليفة بغداد در شرق سرزمينهاي اسلامي و ايران را از او منتزع مي‏کند. در دوران سلجوقيان است که دست‏اندازيهاي گستردة حکومت مرکزي به املاک زراعي روي مي‏نمايد، و شاه سلجوقي با تکيه بر ديوانسالاري متمرکز، به عنوان مالک تمامي زمينهاي تسخير شده، در راس هرم قدرت قرار مي‏گيرد، و نهايتاً با بهره‏گيري از سيستم اقطاع‏داري، شيوه‏هاي زمينداري سلجوقيان در شکل گسترده آن به تکامل مي‏رسد.

 

ادامه نوشته

ايران و جامعه ملل

جهان تا پيش از سال 1914م جنگي به وسعت و ويرانگري جنگ جهاني اول تجربه نکرده بود. شوک شديد ناشي از زيان هاي اين جنگ قدرتهاي بزرگ را به اين فکر انداخت تا پس از خاتمه جنگ، نظام جديدي را مستقر سازند که تداوم صلح و امنيت بين المللي را تضمين نمايد.


ادامه نوشته

تأسيس روزنامه مجلس در 3 آذر ۱۲۸۵شمسي  

نقلاب مشروطيت بر ضد دستگاه خودكامه قاجار و سيستم استبدادي شكل گرفت. در پي آن، روش پارلماني با تأسيس مجلس شوراي ملي، در 14 ذيقعده ۱۳۲۴ ق به دستور مظفرالدين شاه قاجار آغاز شد و با تدوين قانون اساسي و متمم آن در زمان محمدعلي شاه، در 29 شعبان ۱۳۲۵ق وارد مرحله جديدي گشت و روح تازه اي به كالبد كشور دميد. بدين ترتيب سازمان جديدي به نام "خانه ملت" يا "مجلس شوراي ملي" با شركت نمايندگان مردم تشكيل شد و امتيازات نامحدود سلطنت، محدود گشت و قدرت در اختياز مجلس قرار گرفت.


ادامه نوشته

تدوين متمم قانون اساسي در مجلس اول  

پيش از آمدن اتابک و نيز همزمان با صدارت او، مسئلة مهم تدوين متمم قانون اساسي هم در دستور کار نمايندگان قرار گرفت. نوشتن اين متمم به سرعت و سهولت نوشتن قانون اساسي انجام نمي گرفت؛ زيرا قانون اساسي کلياتي را در بر مي گرفت که توافق بر سر آنها آسان تر بود. همچنين هنوز از پيروزي انقلاب زمان زيادي نگذشته بود و تب و تاب همبستگي انقلابي از بروز رويارويي سلايق و علايق و عقايد جلوگيري مي کرد، اما تدوين متمم، خود ناشي از کاستيهاي قانون اساسي و روياروييهايي بود که در جريان نوشتن آن قانون و ديگر حوادث چند ماهة پس از پيروزي رخ داده بودند. افزون بر آن، متمم در پي روشن ساختن موارد و مصداقهاي دقيق تر و صريح تر قانون اساسي بود و اين خود، کاري مشاجره آميز و پر برخورد بود. بدين ترتيب، جناح بنديهاي سياسي – فکري، که به تدريج شکل مي‌گرفتند، در پي آن بودند تا مواضع خود را در مواد متمم به صورت قانون در آورند. بنابراين، روياروييها شديد بود و به همين علت، نوشتن متمم بحث و کنکاش و وقت بيشتري مي‌طلبيد. در اين ميان، جناح تندرو مشروطه، که در پي آن بود تا در گرما گرم شور انقلابي اهداف ويژة خود را صورت قانوني ببخشد، بر سرعت تصويب مواد متمم تأکيد داشت و در اين راستا تشکلهاي هوادار خود را در شهرهاي مختلف وادار مي ساخت تا با ارسال تلگرافهاي متعدد خواهان تسريع در تصويب متمم بشوند. بي اعتمادي نسبت به مشروطه‌خواهي محمدعلي شاه نيز زمينه را براي پذيرش اين تحريکات بيش از پيش فراهم ساخت. در 19 فروردين 1286، در تهران نوشته اي از سوي گروهي موسوم به « طلاب انجمن اتحاديه» خطاب به مجلس صادر گرديد و در جلسة مجلس نيز خوانده شد مبني بر اينکه: « چرا متمم قانون اساسي نوشته نمي شود؟ اگر نوشته شد چرا تصويب نمي شود؟ و اگر امضا نمي کنند چرا با ملت در ميان نمي گذارند؟ آنان تهديد کردند که اگر تا دو روز ديگر متمم نوشته و به تصويب و  امضا نرسد، موجب زحمت خواهد شد». 1 افزون بر تبريز، از رشت تلگرافي به مجلس مخابره شد مبني بر اينکه:

 


ادامه نوشته

بيگانگان و نهضت مشروطيت  


 

دربارة نقش دولتهاي روسيه و انگليس در تحولات نهضت مشروطيت سخن فراوان گفته شده و مي‌شود. هنگامي که محمدعلي شاه مجلس اول را به توپ بست و منحل کرد، تعداد زيادي از مشروطه‌خواهان به سفارت انگليس پناه بردند.1همانند بست نشيني مشروطه‌خواهان در سفارت انگليس، قبل از پيروزي مشروطه، اين موضوع نيز باعث شد که از پيوند دولت انگليس با نهضت مشروطيت سخن به ميان آيد. بدين ترتيب، اشاره اي کوتاه به مواضع دولتهاي روس و انگليس در جريان برخورد محمدعلي شاه با مجلس و مشروطه‌خواهان، لازم به نظر مي رسد. در اين باره نيز برخي از متون تاريخي به خواننده چنين وانمود مي سازند که گويا در عرصة رقابت روس و انگليس در ايران، در اين واقعه بريتانيا از روسيه عقب افتاده و محمدعلي شاه توانست با پشتيباني روسيه بنياد مشروطه را براندازد. حال آنکه مطالعة اسناد منتشر شدة وزارت امورخارجة هر دو دولت ياد شده تصوير ديگري از مواضع آنها را نشان مي دهد. از مطالعة آن اسناد روشن می شود که پايه و مبناي موضعگيري آن دولتها همچنان مفاد موافقتنامة مشهور 1907 بوده و در اين واقعه هم نيز همين گونه بود. بر آن پايه، سياست آن دولتها در ايران، تابعي از سياست اروپايي آن دو دولت بوده و آنان، با توجه به تهديد مشترکشان در اروپا، ناگزير از همگرايي و هماهنگي با يکديگر در امور ايران بودند. بدين ترتيب، درست آن است که روسيه رجال ايراني هوادار خود را بيشتر در ميان درباريان، و بريتانيا رجال هوادار خود را بيشتر در ميان مشروطه خواهان مي ديد.  اينکه هر دو دولت سلطه گر در پي آن بودند تا افراد و جناحي را پشتيباني و تقويت کنند که بتوانند به وسيلة آنها منافع خود را تأمين کنند، امري طبيعي و آشکار به نظر مي رسد. اما نبايد فراموش کرد که اين اقدام در چارچوب قرارداد 1907 انجام مي گرفت و از آن فراتر نمي رفت. آنچه براي آن دولتها مهم بود، منافعشان بود و بس. نه روسها با پشتيباني از رجال درباري در پي آن بودند که قدرتي متمرکز و دولتي مقتدر و کارآمد در ايران به وجود آورند و نه انگليسيها با پشتيباني از مشروطه‌خواهان مي خواستند ايران را به مشروطيت و پلوراليسم سياسي و آزادي و توسعة اقتصادي برسانند. آنان تنها مي خواستند از رجال و جناحهاي سياسي ايران به عنوان ابزاري براي تأمين منافع خود استفاده کنند. تصور اينکه روسها در پي ايجاد استبداد بودند و انگليسيها دلشان براي آزادي ملت ايران سوخته بود، ساده انديشي نسبت به ماهيت دولتهاي سلطه جو و استعمارگر، و ناآگاهي از فرايند روابط استثمارگرانة آن دولتها با دولت و ملت ايران است. براي آن دولتها،در اين مقطع تاريخي، نه محمدعلي شاه اهميت داشت و نه مشروطه. آنچه آنان مي خواستند حاکميتي ضعيف، اما يکدست و يکنواخت و همچنين مطيع و مجري قرارداد 1907 بود تا بدان وسيله نظم و امنيت مورد نظرشان تأمين شده و آنان بتوانند هر کدام در حوزة نفوذ خود منافع خود را برآورده سازند. شايد اين عبارت مارلينگ بتواند بياني فراگير و جامع از سياست دولتهاي همسايه باشد. او در گزارشي براي ادوارد گري، با نظر موافق از قول ايزولسکي، وزير امورخارجة روسيه، نقل مي کند که «دولت روسيه، مادام که نظم برقرار است، راجع به اينکه کدام پادشاه بر ايران فرمانراوايي کند، نسبتاً بي تفاوت است».2

ادامه نوشته