دكتر محمد مصدق


محمد مصدق فرزند ميرزاهدايت‏الله وزير دفتر در سال 1261ش در تهران متولد شد. نسبت او از سوي مادرش نجم‏السلطنه به فتحعلي شاه مي‏رسيد. پس از پايان تحصيلات مرسوم زمان به دربار ناصري راه يافت و با فوت پدر از سوي ناصرالدين شاه ملقب به « مصدق‏السلطنه» شد. در زمان مظفرالدين شاه مستوفي خراسان شد اما با تأسيس مدرسه علوم سياسي در تهران، او که به فراگيري علم علاقه بيشتري داشت شغل دولتي را رها کرد و به تهران آمد تا به اين مدرسه راه يابد.

 

پس از چندي با مشروطه‏خواهان همآوا شد. پس از پيروزي انقلاب مشروطه کانديداي نمايندگي نخستين دوره مجلس شوراي ملي بود اما کمي ِ سن باعث رد اعتبارنامه‏اش شد.

ادامه نوشته

حسن ارسنجاني

حسن ارسنجاني در مرداد 1301 در تهران خيابان ري متولد شد. پدرش، سيد محمدحسين متولد ارسنجان فارس، معمم و شغل وي کشاورزي بوده است. محمدحسين در اردوکشي بختياريها براي اعادۀ مشروطيت به همراه نيرو‌هاي بختياري به تهران آمد و بعد از فرمان مشروطيت ديگر به ارسنجان بازنگشت. وي در تهران با هاجر لقايي ازدواج کرد و صاحب دو پسر به نامهاي حسن و نورالدين و يک دختر به نام احترام شد. سيد محمدحسين قبلا نيز ازدواج کرده بود و از آن ازدواج يک پسر و دو دختر داشت، وي دو دورۀ به نمايندگي مجلس شوراي ملي انتخاب شد. 1

 



ادامه نوشته

حمله به هواپيماي مسافربري آخرين سياست دولت آمريکا در برابر ايران



فاجعه حمله و شليک موشک توسط ناو آمريکايي به هواپيماي مسافربري ايران از مهمترين موارد نقض حقوق بشر، حقوق بينالملل و حقوق هواپيماي كشوري در تاريخ محسوب مي شود، که پرصداترين محافل سياسي غرب يا در مقابل آن سكوت اختيار کردند و يا در چارچوب اخبار كذب پنتاگون اين موضوع را ارزيابي و تحليل كردند.
يک سال پس از تجاوز رژيم عراق در سال1360، حمله به كشتيهاي تجاري در خليج فارس شروع شد و با اعلام مين گذاري سواحل بندر امام خميني (ره) و حمله به دو كشتي تجاري در تاريخ 21/10/1360 امنيت خليج فارس توسط عراق مختل شد.
به دنبال تحويل هواپيماهاي سوپراتاندارد و موشک هاي اگزوسه توسط فرانسه به عراق ابعاد اين حملات افزايش يافت. در برابر اين حملات كه عراق به صراحت مسئوليت آن را بر عهده مي گرفت، شوراي امنيت عكس العمل مناسبي نشان نداد، ولي در قبال انتساب چند حمله به ايران و شكايت شوراي همكاري خليج فارس، شوراي امنيت در 11/3/1363 مطابق با اول ژوئن 1984، مبادرت به صدور قطعنامه ي 552 نمود و در آن خواستار توقف اين حملات شد.

ادامه نوشته

دومين رئيس اولين مجلس

اولين رئيس اولين مجلس مشروطه، مرتضي قلي خان صنيع‌الدوله بود. او از 17 شعبان 1324 تا 28 رجب 1325، اين مسئوليت را به عهده داشت. پس از او، ميرزا محمودخان احتشام‌السلطنه قاجار دولو علامير پسر محمدرحيم خان علاءالدوله اميرنظام به رياست مجلس برگزيده شد. وي در سال 1277 قمري متولد شد. در سال1299 در کشيکخانه دربار ناصري سمت يوزباشي داشت. در سالهاي 1301 تا 1304 سمت رياست غلامان شاهي (قوللر آقاسي‌باشي) را داشت. در سال 1306 حاکم زنجان، در سال 1312 سرکنسول ايران در عراق، در سال 1318 والي کردستان و در سالهاي 1324-1320 وزيرمختار ايران در آلمان بود. در سال 1323 به رياست کميسيون سرحدي منصوب و براي تعيين حدود مرزي بين ايران و عثماني مأمور گرديد. در جريان انجام اين مأموريت بود که از سوي اعيان و ملاکين به عنوان نمايندة دوره اول مجلس شوراي ملي برگزيده شد.



 

ادامه نوشته

عزل آصف‌الدوله از وزارت داخله

حاج غلامرضا شاهسون آصف‌الدوله (شهاب‌الملک) پسر حاج حسين خان نظام‌الدوله امير توپخانه بود. او از چهره‌هايي است که در سالهاي اول انقلاب مشروطه چون موج در فراز و فرود بود. در سال 1324ق نمايندگان مجلس اول شوراي ملي به مخالفت با آصف‌الدوله برخاستند، تا جايي که او را از حکومت خراسان عزل کرده به تهران کشاندند و محکمه‌اي برايش ترتيب دادند که تا آن زمان تقريباً نظيري نداشت و حاصل آن تبرئه او از اتهامات وارده بود. در کمتر از يک سال همان نمايندگان مجلس شورا آصف‌الدوله را به عنوان وزير داخله در کابينه ناصرالملک به رسميت شناختند. چندي بعد باز همان نمايندگان بدون آنکه به او فرصت حضور در مجلس و دفاع دهند از وزارت عزلش کردند. با بسته شدن مجلس اول و قدرت‌گيري محمدعلي شاه آصف‌الدوله والي ايالت فارس شد. در آنجا با مشروطه‌‌خواهان رفتاري دوستانه داشت و از اقدامات آنها جلوگيري نمي‌کرد. پس از فتح تهران در شيراز مشروطه‌خواهان انجمن نظار را تشکيل دادند. اولين روز تشکيل انجمن، آصف‌الدوله طي سخنراني اعلام کرد که هميشه به مشروطه و نظام پارلماني معتقد بوده است. پس ازمدت کوتاهي چون از برقراري نظم و امنيت فارس عاجز بود از حکومت آنجا عزل شد و اندک زماني پس از آن در 1328ق درگذشت.


ادامه نوشته

بررسي مواضع آيت‌الله يزدي (صاحب عروه) در قبال مشروطيت


پاي مجتهدان طراز اول نجف به گاه طرح پرسشهاي مقلدان در باب حرمت و حليّت مشروطه به ماجرا باز شد. يگانه عالم برجسته‌اي که با ديدگاه روحانيان مبرز که شاخص‌ترين آنان آيات ثلاثه ــ شيخ محمدکاظم خراساني، ميرزاحسين خليل تهراني، و شيخ عبدالله مازندراني ــ بودند، مخالفت کرد، آيت‌الله سيد محمدکاظم يزدي بود. به باور عشاير « زقرت» و « شمّرت» که از هواداران سيدکاظم بودند، فرجام مشروطه به نابودي دين و گسترش فساد اخلاقي مي‌انجاميد. 1 به نوشته آيت‌الله سيد هبه‌الدين شهرستاني از روحانيان جانبدار آخوند خراساني، مخالفان مشروطه گمان داشتند آزادي موردنظر مشروطه‌خواهان مخالف با دين بود. 2


ادامه نوشته

شورش تبريز و اقدامات بيوك خان


تبريز را پس از انقلاب مشروطه بايد در شمار پرآشوب‏ترين شهرهاي مملکت به حساب آورد که علت آن قدرت‏گيري انجمن تبريز بود، زيرا به صورت نيرويي موازي و قدرتمند در مقابل نمايندگان رسمي حکومت مرکزي که مسئول برقراري آرامش و امنيت شهر بودند عرض اندام کرده و قدرت آنها را با اتکاء به حمايت مردم تضعيف مي‏کرد. انجمن براي تثبيت قدرتش هر روز به بهانهاي مردم را به شورش وامي‏داشت. گرچه اعضاي انجمن يکدست نبودند اما گروهي نبض آن را در اختيار داشتند و به حرکات انجمن و مردم سمت و سوي دلخواهشان را ميدادند. کار انجمن بدانجا رسيد که علاوه بر فشار بر حکومت تبريز خواهان اعمال فشار بر مجلس شورا نيز شد.


ادامه نوشته

اوضاع اقتصادي ايران در آستانه جنگ جهاني اول


اقتصاد ايران در سراسر دوره انقلاب مشروطه و پس از آن، همواره با الگوي بسيار نامتعادل از توزيع ثروت و درآمد مواجه بوده است و تقريباً هميشه قشر عظيم جميت کشور در فقر و محروميت به سر برده و تنها طبقات محدودي در رفاه و آسايش مالي زيسته‌اند. 1 دوره مورد گفت وگو، عصر تغييرات مستمر به سوي پيشرفت و رهايي از چنگال بحرانهاي پيچيده و شوم اقتصادي نبود. بلکه دوران چالشهاي نامنظم و گاه خصمانه ناشي از تنشهاي داخلي و مداخلات خارجي به شمار مي‌رفت که اوج آن منازعات گسترده در زمينه اصلاحات شوستر و اولتيماتوم 1290خ/ 1911م. روسيه به ايران بود. در نتيجه ايران نه فقر فراگيرش نسبت به گذشته کاهش يافت و نه کارگزاراني کارکشته و دلسوز داشت تا برنامه و بودجه‌اي براي اصلاح ساختار بغرنج اجتماعي و اقتصادي کشور تنظيم کنند. به علاوه اينک بيش از هر زمان ديگر جايگاهش در روابط بين‌المللي متزلزل شده بود.


ادامه نوشته

اعلام رسمي حمايت اعيان و اشراف از مشروطه


تقريباً صد سال از انقلاب مشروطه ايران مي‌گذرد و با وجود اهميت اين واقعه تاريخي هنوز ابهامات زيادي درباره آن وجود دارد. عملكرد انجمنها و تأثير آن بر انقلاب مشروطه ازجمله اين ابهامات است. انجمنها در دوره مجلس اول شوراي ملي وسيله اي براي اعمال فشار بر مجلس، دولت و دربار بودند. آن زمان در تهران بيش از چهل پنجاه انجمن فعاليت مي‌كردند. ازجمله اين انجمنها انجمن قاجاريه بود كه برخي از شاهزادگان هواخواه مشروطه آن را تأسيس كرده بودند و عملكردي همانند ساير انجمنها داشت اما از شاهزادگان قدرتمند و صاحب نفوذ و مقتدر تقريباً كسي در آن عضويت نداشت بنابر اين انجمن قاجاريه به عنوان انجمني صنفي نتوانست كاركردي مناسب داشته باشد. از اين رو انجمني ديگر كه صاحبان واقعي قدرت را دربرمي‌گرفت در شعبان 1325ق به نام انجمن خدمت تشكيل شد كه شاهزادگان،اعيان، امرا و سرداران و رجال طراز اول و مؤثر در آن عضويت داشتند. اولين اقدام آنها صدور اعلاميه‌اي رسمي در حمايت از مجلس و مشروطه بود و پس از آن همگي اعضا در مجلس حضور يافتند و سوگند وفاداري خوردند. ازجمله اشخاصي كه براي اداي سوگند در مجلس حاضر شدند جلال‌الدوله، علاءالدوله، ظفرالسلطنه، آصف‌الدوله، سپهدار تنكابني، اميربهادر جنگ و بسياري ديگر را مي‌توان نام برد. در ميان آنها اشخاصي به چشم مي‌خوردند كه به ضديت با مشروطه مشهور بودند. بررسي اوضاع، شرايط و عللي كه موجب اين وفاق ملي شد اهميت دارد زيرا در چنين مقاطعي است كه امكان پيشبرد برنامه‌هاي اصلاحي و ترقي‌خواهانه ميسر خواهد شد.


درباره‌ علل تشكيل انجمن خدمت و صدور اطلاعيهً آنها نظرات مختلفي ابراز شده پرطرفدارترين نظر اين است كه پس از ترور امين‌السلطان بزرگان لشكري و كشوري از ترس جان ناگزير جامه مشروطه‌خواهي بر تن كردند و به ظاهر عقد اتحاد با ملت و مجلس بستند. مارلينگ در گزارشش به سر ادوارد گري دربارهً تشكيل انجمن خدمت مي‌نويسد ” ظاهراً علائم چنداني در رو برگردانيدن ناگهاني مرتجعين از شاه هويدا و مشهود نبوده باعث عمده آن بايستي همان ترس و خوف شمرده شود. قتل اتابك كه سبب استعفاي فوري صنيع‌الدوله گرديد و همچنين فوت ناگهاني مشيرالدوله كه موجب سوء ظن واقع شد. بدون ترديد اثرات خيلي سخت بخشيدند... به انضمام آگاهي از ايجاد انجمنهاي سري كه اعضاء آنها را در فداكاري جان و مال براي سعادت مملكت خويش حاضر و مصمم دانسته‌اند يقيناً اثرات مخصوصه نموده است. “ بي شك جو ارعابي كه پس از ترور امين‌السلطان حاكم شد يكي از علل تشكيل انجمن خدمت بود ولي تنها علت نبود.


ميرزا ابراهيم خان كلانتري باغميشه (شرف‌الدوله) در روزنامهً خاطراتش علت ديگري را ذكر مي‌كند. او شرح مي‌دهد كه پس از استعفاي صنيع‌الدوله از رياست مجلس و در دورهً رياست احتشام‌السلطنه اعضاي انجمن مركزي در ميدان بهارستان متحصن شدند. اين انجمن در واقع نماينده سي و نه انجمن ديگر بود زيرا از هر انجمني دو نفر براي عضويت در انجمن مركزي انتخاب شده بودند و از طريق آنها هماهنگيهاي لازم ميان انجمنها صورت مي‌گرفت. آنها سه خواسته داشتند 1. تأمين طرق و شوارع 2. صدور دستخط به امرا و سركردگان سرحدي براي حفظ انتظام آن مناطق 3. انتخاب فردي وطن‌دوست براي شركت در كميسيون سرحدي.


محمدعلي شاه با هر سه خواسته آنها موافقت كرد اما تحصن پايان نگرفت زيرا ظاهراً علاوه بر اين تقاضاها كه رسماً اعلام شده بود تقاضاهاي ديگري نيز داشتند. شرف‌الدوله درباره درخواستهاي انجمن مركزي از دولت مي‌نويسد‌:‌ ” ازجمله امنيت ولايات و طرق و شوارع و دو ديگر تشكيل بانك و گرفتن پول و سرمايه از اشخاص متمول و با مكنت و غيره، رئيس [مجلس] مستدعيات آنها را به عرض شاه رسانيد. در دربار مجلسي با حضور امرا و ا شراف و سرداران و وزراء تشكيل شده، حضرت اجل مستوفي‌الممالك ... ابتدا فرموده بود كه من سي هزار تومان مي‌دهم سايرين هم از اين مقدار حساب خود را كرده ... بالاخره مبلغ چهار كرور به اختيار و اجبار، اسامي صورت شده كه تنخواه بدهند... بعد از سه روز ديگر مجلس دوم تشكيل شده كه وجوهات تحويل داده شود“ .


شرف‌الدوله اين مسئله را علت تشكيل انجمن خدمت مي‌داند و مي‌نويسد : « بعد از اين دو مجلس، سرداران، امرا و اشراف در خانهً جناب علاءالدوله جمع شدند و شور كردند كه چه علت دارد ما پول بدهيم و خودمان در امان نباشيم و همراهي با ملت ننمائيم.» با اين استدلال بايد گفت كه آنها به اين نتيجه رسيدند كه خلاف جريان شنا كردن باعث نابوديشان خواهد شد. پس براي حفظ خود بايد در مسير جريان قرار گيرند. اين دليل هم به تنهايي براي تشكيل انجمن خدمت كافي نيست.


نظر ديگر اين است كه اين انجمن به منظور اصلاح امور ايران و خدمت به مردم تأسيس شد. سيري كوتاه در اوضاع سياسي، اقتصادي، اجتماعي حاكم بر ايران در نيمه دوم سال 1325ق گواهي بر اين مدعاست. هرج و مرج بر كشور حاكم بود، عثمانيها تا اروميه تاخته و عده بسياري را قتل عام كرده بودند. راهزنان بر راهها استيلا داشتند. شهرها ناامن و حكام ولايات بي اختيار بودند. اختلافات قومي و مذهبي و محله‌اي در همه شهرها تشديد شده بود. در تهران كسي حاضر نبود مسئوليت وزارت را بپذيرد. درآمد دولت كه متكي بر مالياتها و گمركات مي‌شد به دليل نابساماني اوضاع نزول كرده بود. دولت انگلستان و روسيه ايران را طي قرارداد 1907م تقسيم كرده بودند و در شعبان 1325ق سفارت انگلستان در ايران به صورت رسمي انعقاد قرارداد را به وزارت خارجه اطلاع داد. اين در حالي بود كه كاركنان وزارت امور خارجه ايران در مقابل سعدالدوله وزير امور خارجه وقت صف‌آرايي كرده او را به وزارتخانه راه نمي‌دادند و اعتصاب كردند و خواهان استعفاي او شدند. وقايع‌نگار روزنامه تايمز در 17 شعبان 1325ق / 26 سپتامبر 1907 گزارش داد كه عهدنامه روسيه و انگلستان به ايران ابلاغ شد و دولت ايران بدون هيچ اعتراض يا انزجاري آن را دريافت كرد. اما اين روزنامه مي‌نويسد كه دولت ايران به دليل درگيريهاي داخلي مجالي براي پاسخگويي نداشت. جالب است كه گزارش مارلينگ به سر ادوارد گري را دربارهً مطالب انتقادي روزنامه بيش ازاين حبل‌المتين نسبت به قرارداد 1907م مرور كنيم البته بايد توجه داشته باشيم كه حبل‌المتين كلكته از روزنامه‌هايي بود كه به طور مرتب اخبار قرارداد مذكور را دنبال مي‌كرد و عواقب آن را شرح مي‌داد.


مارلينگ در گزارشي به ادوارد گري مي‌نويسد: ” حبل‌المتين تهران كه از روز نهم سپتامبر شروع به درج يك رشته مقالاتي راجع به قرارداد روس و انگليس كرده بود همه روزه به طور استمرار تا شانزدهم سپتامبر اين مقاله‌ها را در اين موضوع به طبع مي‌رسانيد دو سه مقاله اول آن بلاشبهه به قلم سعدالدوله بوده و تا حدي اطلاع بصيرت از موضوع را به طور پيچيده ظاهر مي‌ساخت.“ اما سعدالدوله فرصتي براي تصدي وزارت خارجه نيافت و به دنبال اعتصاب كاركنان آن وزارتخانه مستعفي شد.


روزنامه نداي وطن هم در تأييد اين نظر كه انجمن خدمت به منظور خدمت به كشور تشكيل شد درباره چگونگي تشكيل اين انجمن مي‌نويسد: كه آصف‌الدوله، سپهدار تنكابني، اميراعظم و علاءالدوله در جلساتي سري به اين نتيجه رسيدند كه براي حفظ مملكت و برقراري امنيت بهتر است امرا، اعيان و اشراف با مجلس همكاري كنند و موقعيتي مانند لردهاي انگليس كسب كنند. به اين ترتيب است كه در 17 شعبان 1325 همگي در خانه علاءالدوله جمع شدند و پس از مذاكره به اين نتيجه رسيدند كه عريضه‌اي به شاه بنويسند و از او بخواهند با مجلس و مشروطه همراهي و همكاري كند. مارلينگ دربارهً محتواي مذاكرات مي‌نويسد : ” مذاكرات از چه قبيل بوده و يا چه دلايلي براي متقاعد كردن مرتجعين اقامه شده به طور صحت معلوم نيست“.


به هر حال اين عريضه نوشته شد و آن را به حضور شاه بردند. آصف‌الدوله كه از حاملين عريضه بود به شاه گفت: ” همراهي اعليحضرت اين است كه هيچ دستخطي در هيچ امري صادر نفرماييد، پادشاه مملكت مشروطه دستخط نمي‌فرمايند بلكه امضا مي‌فرمايند يعني تمامي امورات دولتي و مملكتي را وزراء مسئول خودشان فيصل داده و حاضر كرده شاه امضا مي‌فرمايند، نه اينكه هر كسي براي خود كاري انجام دهد و اعليحضرت نيز به هر چيزي كه ميل فرمودند دستخط صادر كنند. “ شاه نيز در دستخطي موافقت و مساعدتش را اعلام كرد. پس از آن حدود پانصد نفر از شاهزادگان، اعيان، امرا و سركردگان دسته جمعي به مجلس شوراي ملي رفتند و با مجلس و ملت اعلام همبستگي كردند.


روزنامهً حبل‌المتين در مقاله‌اي تحت عنوان ” بشارت عظمي“ دربارهً تشكيل انجمن خدمت مي‌نويسد : ” ... امروز كسي را شبهه‌اي باقي نمانده كه خورشيد مشروطيت ديگر در اين ملك غروب نخواهد كرد و ديو زشت چرده استبداد چهره منحوس ظاهر نخواهد ساخت. “ اميربهادر جنگ هم پس از مراسم تحليف در مجلس اعلام كرد كه براي استقرار امنيت راهي اروميه خواهد شد.


امضاء كنندگان عريضه به شاه پس از دريافت پاسخ مساعد تصميم گرفتند براي ادامه بقا و استمرار حركتي كه آغاز كرده بودند انجمني به نام انجمن خدمت تأسيس كنند و بلادرنگ با انجام انتخاباتي اميراعظم را به رياست آن انتخاب كردند. دو نفر نايب رئيس يكي از طبقه آجودانباشي و ديگري كه حسينقلي خان نواب بود را از وزارت خارجه انتخاب كردند. اديب‌السلطنه و موفق‌السلطنه منشيهاي انجمن شدند.


انجمن خدمت تقريباً هر روز تشكيل جلسه مي‌داد و نقشي مانند نقش مجلس سنا ايفا مي‌كرد. مارلينگ در گزارشش به سر ادوارد گري مي‌نويسد : ” تشكيل انجمن اكابر، ايجاد اين هيات نتيجه انجمن اعيان است كه كناره‌جوئي آنها از فرقهً استبدادي اوضاع داخلي را به كلي تغيير داده است. هيات مزبوره مركب از مأمورين عاليه با برخي از صاحبمنصبان نظامي در تحت رياست اميراعظم و نايب رئيسي حسينقلي خان نواب. اين هيات اگر حيثيت مقام رسمي را دارا نيست ليكن حق مصلحت‌انديشي با وزراء را در جريان امور وزارتخانه‌ها به خود نسبت مي‌دهد. البته اين هيات كاملاً غيرمسئول مي‌باشد ولي نفوذ و حيثيت آن به درجه‌اي است كه رأي و مصلحت‌بيني آنها را نمي‌توانند مرعي ندارند. نفوذ اين هيات كليتاً تاكنون نافع بوده اما به سهولت ديده مي‌شود يك وزيري كه قدري از وزراء كنوني با عزم‌تر باشد يحتمل به زودي با اين هيات به مناقشه درآيد و از طرف ديگر مخاطره تصادف و منازعه آن هيات با مجلس شوراي ملي چندان بعيد به نظر نمي‌آيد. بهترين چيزي كه محتمل است نتيجه اين هيات بشود و ارباب ذكاوت نيز انتظار و اميد آن را دارند همانا تبديل يافتن آن هيات است به مجلس سنايي كه در قانون اساس مقرر گرديده است“.


با نگاهي كلي به همهً علل ذكرشده مي‌توان نتيجه گرفت كه جو ارعاب پس از ترور امين‌السلطان، دورانديشي شاهزادگان و اعيان و امرا براي حفظ مقام و موقعيتشان، جلوگيري از تاراج كشور توسط اجنبي و عرق ملي؛ همگي از علل تشكيل انجمن خدمت و نگارش آن عريضه بوده است.

 


ادامه نوشته

ملت عليه ملت

انقلاب مشروطه ايران مانند هر انقلاب ديگري در مسير حركتش با موانع و مشكلات عديده‌‏اي روبه رو بود و شيبهاي تندي در مقابلش قرار داشت، كه گذار از آنها واكنشهاي به موقع و مناسبي را مي‌طلبيد كه در غير آن خطر انحراف و در نهايت بي ثمر ماندن دستاوردهاي انقلاب امري بديهي بود. يكي از اين نشيبها واقعه ‏اي موسوم به تحصن در ميدان توپخانه است كه حاصلي جز تعميق اختلافات در برنداشت. در اين جريان بخشي از ملت در مقابل بخش ديگري از آن قرار گرفت. گرچه مشروطه ‏خواهان معتقدند كه متحصنين ميدان توپخانه جمعي اوباش و اراذل ‏اند كه دربار محرك و تغذيه ‏كننده آنها بوده است، اما بي‏ ترديد همه چند هزار متحصن ميدان توپخانه را نمي‏توان اراذل و اوباش ناميد و با اين عنوان آنها را از دايره ملت خارج كرد.

 


ادامه نوشته

سردار بي بي مريم بختياري، زن مبارز عصر مشروطه


 

بي بي مريم بختياري دختر حسينقلي خان ايلخاني، خواهر عليقلي خان سردار اسعد و همسر ضرغام‌ا‌لسلطنه بختياري از زنان مبارز عصر مشروطيت است. او از زنان تحصيلکرده و روشنفکر عصر بود که به طرفداري از آزاديخواهان برخاست و در اين راه از هيچ چيز دريغ نورزيد. وي به مثابه زندگي ايلياتي در فنون تيراندازي و سوارکاري ماهر بود و چون همسر و جانشين خان بود عده اي سوار در اختيار داشت و در مواقع ضروري به ياري مشروطه‌خواهان مي پرداخت. سردار بي بي مريم بختياري، يکي از مشوقين اصلي سردار اسعد بختياري جهت فتح تهران محسوب مي‌شد. وي طي نامه‌ها و تلگراف‌هاي مختلف بين سران ايل و سخنراني‌هاي مهيج و گيرا، افراد ايل را جهت مبارزه با استبداد صغير (استبداد محمدعلي شاهي) آماده مي‌کرد و به عنوان يکي از شخصيت‌هاي ضداستعماري و استبدادي عصر قاجار مطرح بوده است.


ادامه نوشته

تجزيه سيستان درآستانه انقلاب مشروطه

در شوال 1320ق / ژانويه 1903م هيئتي به فرماندهي کلنل آرتور هنري مک ماهون از طرف انگلستان براي تعيين تکليف آب هيرمند و رفع اختلاف ايران و افغانستان وارد سيستان شد. قرار بود کار اين هيئت سه چهار ماه بيشتر طول نکشد و پس از خاتمه کار به سرعت ايران را ترک کنند. اما بيش از سه سال به بهانه حل اختلاف در سيستان ماندند و بالاخره در ربيع الثاني 1323ق / ژوئن 1905م ايران را ترک کردند.


ادامه نوشته

نزاع متشرعه و شيخيه در كرمان


در سال 1323ق در زمان حکومت عزيزالله ميرزا ظفرالسلطنه بر کرمان شورشي به وقوع پيوست که از جمله جرقه‌هاي اوليه انقلاب مشروطه به شمار مي‌آيد. اعتراض به حوادث کرمان زمينه مناسبي براي اتحاد روحانيون تهران فراهم آورد که از آن در جهت تعميق مبارزه با عين‌الدوله بهره جستند. ريشه‌هاي اين شورش را بايد در دوره حکومت علينقي ميرزا رکن‌الدوله بر کرمان جست و جو کرد.


رکن‌الدوله در سال 1322ق به حکومت کرمان منصوب شد و از همان ابتدا مردم با حکومت او به مخالفت برخاستند. علت اصلي نارضايتي مردم اين بود که رکن‌الدوله کارهاي مهم شهر را به خوانين ابراهيميه سپرد و موجب قدرت گيري شيخيه شد. او اميرالامرا را براي وصول ماليات‌ها و مختارالملک را به سمت کلانتر کرمان تعيين کرد، هر دوي آنها از ابراهيميه بودند.


ادامه نوشته

اعدام ثقة الاسلام تبريزي


ميرزا علي آقا ثقة‌الاسلام تبريزي از آزاديخواهان به نام عصر مشروطيت در 9 دي ماه 1290 مقارن با روز عاشوراي سال 1330ق در شهر تبريز توسط متجاوزان روسي به دار آويخته شده به شهادت رسيد. ثقة‌الاسلام فرزند حاج ميرزا موسي ثقة‌الاسلام در رجب 1277ق در تبريز متولد شد و پس از پايان تحصيلات مقدماتي در علوم ديني و حوزوي در سال 1300ق جهت تکميل تحصيلات ديني خود راهي عتبات عاليات شد و در محضر درس شيخ محمدحسين فاضل اردکاني و شيخ زين‌العابدين مازندراني تلمذ کرده و به مقام اجتهاد نايل شده در سال 1308ق به تبريز بازگشت. ثقة‌الاسلام که عالمي روشن انديش بوده مطالعاتي در مسايل سياسي و اجتماعي داشت سالها در رفع اختلاف شيخيه و متشرعه در تبريز کوشيد. با آغاز جنبش مشروطه‌خواهي در صف مشروطه‌خواهان قرار گرفت. او همواره از افراط و تفريط در مسايل سياسي دوري مي‌کرد و از خودسري‌ها و تندرويهاي انجمن‌ها و گروههاي مختلف سياسي در تبريز و آذربايجان سخت بيزاري مي‌جست. با اين احوال مورد احترام بسياري از گروههاي سياسي مشروطه‌خواه بود.


ادامه نوشته

مشروطه زدايي و كودتاگرايي از زبان ملك الشعراي بهار


 

عوامل گوناگوني دست به هم دادند تا کودتاي سوم اسفند 1299 آفريده شد. آنارشيسم، واگرايي، خودمحوري‌هاي شخصي و خانوادگي، گروه‌گرايي و حزب بازي، ترجيح منافع خصوصي بر منافع عمومي، بخشي از عواملي هستند که به نابساماني اوضاع انجاميده و بستر ذهني و عيني را براي احساس نياز به يک ديکتاتور فراهم ساختند. ملک‌الشعراي بهار که خود از مشروطه‌خواهان بنام بوده و شاهد سر برآوردن ديکتاتوري رضا خان از دل نابسامانيهاي پس از مشروطه بود، سالهاي پيش از کودتا نيز آن هرج و مرج طلبي‌ها را با تمام وجود لمس مي‌کرد و عاقبت آن را نيز گوشزد مي‌کرد. البته او بخش مهمي از آن نابسامانيها را ناشي از عملکرد تعدادي از دوستان مشروطه‌خواه خود مي‌دانست و از دست آنها مي‌ناليد، اما به رغم آنکه بهار هدف نهايي برخي از هم حزبي‌هاي هرج و مرج طلب خود را ايجاد يک حکومت ديکتاتوري مي‌دانست، اوضاع به گونه‌اي بود که خود او نيز به ناگزير، راه علاج آن نابساماني را ايجاد يک حکومت مقتدر و مستبد و ديکتاتور مي‌دانست. در زير به فرازهايي از نوشته‌هاي او در مطبوعات دوران جنگ جهاني اول اشاره مي‌شود که توجه به آنها براي درک وضعيت ايران آن روزگار مفيد به نظر مي‌رسد:


 

ادامه نوشته

فتح تهران و پايان دوران موسوم به استبداد صغير

نقلاب مشروطيت كه در 14 مرداد 1285/14 جمادي الثاني 1324 و برابر با 5 اوت 1906 به پيروزي رسيد، از مهمترين رخدادهاي سياسي- اجتماعي ايران در عصر معاصر به شمار مي رود. با پيروزي انقلاب مشروطيت و به رغم تمام مشكلات، تنگناها، ضعف ها و اختلافات موجود نظم سياسي نويني در عرصه اجتماعي ايران پديدار شد و روابط ملت با دولت و حكومت بر مبناي جديدي استوار شد. با اين احوال روند حوادث و تحولات به دلايل عديده سياسي، اجتماعي داخلي و نيز مشكلات مبتلا به خارجي چنانكه انتظار مي رفت مبنايي منطقي و درست پيدا نكرد و در شرايط دخالت هاي پايان ناپذير دو كشور روس و انگليس و اختلافاتي سياسي و نظري و غيره در ميان رهبران و تئوري پردازان نهضت مشروطيت بروز كرده بحران هاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي قابل توجهي به دنبال آورد و موجب عميق تر شدن اختلافات ميان مقام سلطنت و پارلمان (به عنوان نماد اصلي انقلاب مشروطيت) شد و بدين ترتيب هنوز انقلاب مشروطيت عمري دو ساله نيافته بود كه به دنبال بالا گرفتن اختلافات و شكافي كه در صف مشروطه خواهان (به دلايل عديده سياسي، اجتماعي و نظري) پديد آمده بود، محمدعلي شاه با كمك برخي عوامل خارجي در 2 تير 1287/ 23 جمادي الاول 1326 برابر با 23 ژوئن 1908 مجلس شوراي ملي را بمباران كرد و با پراكنده ساختن بسياري از رهبران و فعالان نهضت مشروطه بر عمر كوتاه نظام مشروطيت در ايران پايان داد و آغازگر دوران موسوم به استبداد صغير شد. اين دوران بيش از 13 ماه ادامه يافت و در موقعيتي كه حكومت محمدعلي شاه با بحران هاي متعدد سياسي، اجتماعي و اقتصادي رو به رو بود و در همان حال دو كشور روس و انگليس هم با شدت و حدت هر چه تمامتري در امور مختلف كشور دخالت مي كردند، به تدريج  زمينه هاي قيام ديگري بر ضد نظام استبدادي موجود در برخي شهرها و ايالات كشور بوجود آمد و در اوضاعي كه مشروطه خواهان تبريز و آذربايجان ماهها در برابر حكومت محمدعلي شاه و متجاوزين روسي مقاومت مي كردند، انقلابيون از سوي گيلان و اصفهان و مناطق غربي كشور به سوي تهران حركت كردند و با هماهنگي هاي صورت گرفته نهايتاً در 25 تير 1288/ 17 جمادي الثاني 1327 برابر با 16 ژوئيه 1909 تهران را فتح كرده به عمر سلطنت محمدعلي شاه پايان دادند. بدين ترتيب مشروطه دوم متولد شد. بگذريم از اينكه در اين دور جديد نيز تندروي ها، اختلافات، انحرافات و مشكلات عديده اي كه دو كشور روس و انگليس موجبات آن را فراهم مي آوردند، انقلاب و نهضت مشروطه خواهي ايرانيان را سخت آسيب پذير و كم فروغ ساخت.

 

ادامه نوشته

مشروطه و زنان شاعر

 

در بازنگري جنسيت‌گرايانه به تاريخ و ادبيات فارسي، تصويري محو و كمرنگ از حضور زنان ديده مي‌شود كه هرچه به زمانة ما نزديكتر مي‌شود اين تصوير روشن‌تر و شفاف‌تر مي‌گردد.

 

تاريخ سياسي، اقتصادي، اجتماعي ايران را با تعداد بسيار اندك و مي‌توان گفت بي حضور زن، به صورت تك جنسي و مردمدارانه بايد پذيرفت و همان گونه بررسي كرد، اما موقعيت زن در ادبيات به نوعي ديگر است. اگرچه حضور زن در تاريخ ادبيات فارسي حضوري نه در اوج بوده است، اما زن پيوندي ژرف با شعر فارسي دارد، چه آنجا كه در نقش معشوقه و ساقي ظاهر مي‌شود، چه آنجا كه نخستين كلام آهنگين را به گوش فرزند مي‌خواند. نقش اين همراهي برتار و پود شعر فارسي به صورت‌هاي گوناگون باقي مانده است.

ادامه نوشته

انجمنهاي سياسي زنان در عصر مشروطه

انقلاب مشروطيت ايران به عنوان يكي از بزرگترين انقلابات سياسي عصر خويش تأثيرات شگرفي بر حيات اجتماعي زنان ايران زمين بر جاي نهاد و آنان را متحول ساخت. گرچه زنان در عرصه هاي انقلاب به صورت همراهي و همگامي با ساير مبارزين شركت جسته بودند، اما به تدريج دچار دگرگوني بينش سياسي شده براي اولين بار به صورت منسجم به فعاليت سياسي روي آوردند. آنان در بادي امر براي خود هيچ درخواستي نداشتند و تنها به استقلال وطن مي انديشيدند. اما پس از انقلاب مشروطه و ناديده گرفته شدن درخواستهاي به حق آنان در مجلس اول، اين بانوان مبارز به بيان مشكلات و معضلات قشر خود پرداختند و انجمنهايي سياسي تشكيل دادند. رهبران اين انجمنها زنان تحصيلكرده اي بودند كه به نوعي با رهبران مشروطه قرابت داشتند و مي توانستند از نظريات آنان استفاده كنند. در نخستين قدم؛ اين بانوان با نگارش چندين نامه به مجلس شوراي ملي خواستار تشكيل مدرسه و انجمن سياسي به صورت علني شدند.

 

 

ادامه نوشته

تدوين متمم قانون اساسي

پیش از آمدن اتابک و نیز همزمان با صدارت او، مسئلۀ مهم تدوین متمم قانون اساسی هم در دستور کار نمایندگان قرار گرفت. نوشتن این متمم به سرعت و سهولت نوشتن قانون اساسی انجام نمی گرفت؛ زیرا قانون اساسی کلیاتی را در بر می گرفت که توافق بر سر آنها آسان تر بود. همچنین هنوز از پیروزی انقلاب زمان زیادی نگذشته بود و تب و تاب همبستگی انقلابی از بروز رویارویی سلایق و علایق و عقاید جلوگیری می کرد؛ اما تدوین متمم، خود ناشی از کاستیهای قانون اساسی و رویاروییهایی بود که در جریان نوشتن آن قانون و دیگر حوادث چند ماهۀ پس از پیروزی رخ داده بودند. افزون بر آن، متمم در پی روشن ساختن موارد و مصداقهای دقیق تر و صریح تر قانون اساسی بود و این خود، کاری مشاجره آمیز و پر برخورد بود. بدین ترتیب، جناح بندیهای سیاسی- فکری، که به تدریج شکل می گرفتند، در پی آن بودند تا مواضع خود را در مواد متمم به صورت قانون در آورند. بنابراین، رویاروییها شدید بود و به همین علت، نوشتن متمم بحث و کنکاش . وقت بیشتری می طلبید. در این میان، جناح تند رو مشروطه، که در پی آن بود تا در گرما گرم شور انقلابی اهداف ویژۀ خود را صورت قانونی ببخشد، بر سرعت تصویب مواد متمم تأکید داشت و در این راستا تشکلهای هوادار خود را در شهرهای مختلف وادار می ساخت تا با ارسال تلگرافهای متعدد خواهان تسریع در تصویب متمم بشوند. بی اعتمادی نسبت به مشروطه خواهی محمدعلی شاه نیز زمینه را برای پذیرش این تحریکات بیش از پیش فراهم ساخت. در 18 فروردین 1286، در تهران نوشته ای از سوی گروهی موسوم به « طلاب انجمن اتحادیه » خطاب به مجلس صادر گردید و در جلسه مجلس نیز خوانده شد مبنی بر اینکه: چرا متمم قانون اساسی نوشته نمی شود؟ اگر نوشته شد چرا تصویب نمی شود؟ اگر تصویب شد چرا به امضای شاه نمی رسد؟ اگر به امضاء رسید چرا اجرا نمی شود؟ و اگر امضا نمی کنند چرا با ملت در میان نمی گذارید؟ آنان تهدید کردند که اگر تا دو روز دیگر متمم نوشته و به امضا نرسد، « موجب زحمت خواهد شد.» 1 افزون بر تبریز، از رشت تلگرافی به مجلس مخابره شد مبنی بر اینکه:

 

    

ادامه نوشته

مروري كوتاه بر نقش انجمنهاي مشروطه


در آستانه مشروطیت تعداد اندکی از انجمنهای مخفی و نیمه مخفی فعالیت خود را آغاز کردند. بعد از صدور فرمان مشروطه و تأسیس مجلس، انجمنها فعالیت خود را علنی کردند و تعداد آنها از صد گذشت. رشد سریع انجمنها که برخی از آنها در پشت پرده با برخی محافل انحرافی نظیر لژهای فراماسونری و فرقه ضاله بهائیت ارتباط داشتند، نه تنها نتوانست کمکی در حل مشکلات مردم نماید و مملکت را در طریق ترقی و تمدنی که ادعا می کردند هدایت کند و ملت ایران را با علوم و فنون جدید آشنا نماید، بلکه خود محملی شد برای اجرای منویات آشوب طلبان و پوششی بودند برای کارهای بی قاعده آنها، به طوری که هر کدام از آنها با تشکیل قوای مسلح نظامی با عنوان سر بازان ملی سد راه مجلس و اجرای قانون مشروطه شد و اسباب خرابی مملکت را فراهم کرد، یعنی با اقدامات نا بجا و دخالتهای بی مورد امور جاریه مملکت را مختل و مردم را از حکومت مشروطه ناراضی کرد و این فرصت را به دست محمد علی شاه داد تا مجلس را به توپ ببندد و اساس مشروطه را برچیند.

 


 

ادامه نوشته

مروري بر منابع انقلاب مشروطه ايران  

هو البصير

نهضت مشروطه خواهي حركت اجتماعي و سياسي بسيار مهمي بود كه در تاريخ ايران به ظهور رسيد، و درباره آن گاه به گزاف سخن گفته و گاه به تحريف حقايق آن برآمده اند، و گاه حقيقت و افسانه را به هم آميخته اند و گاه به تخطئه اش برآمده اند.

 

 

ادامه نوشته

نگاهی به سنت بست نشینی در ایران

شواهد تاريخي از دير باز حضور پديده بست نشيني1 را در اشکال مختلف در پاره اي از جوامع نشان داده و سير جريان را به شکلهاي گوناگون، از جمله اعتصاب، تحصن، پناهندگي و غيره باز کرده حتي امروزه نيز در کشور خود ما و در ساير نقاط مختلف جهان مي‌توان مشاهده کرد و تأثير آن را در ظهور و سقوط حکومتها و پايداري و سرنگوني آنها در متن و حاشيه رويدادهاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي در تحولات تاريخ معاصر ارزيابي کرد. در اين رهگذار شايد در هيچ دوره اي مانند دوره قاجار شاهد رواج گسترده بست‌نشيني نباشيم.

 


ادامه نوشته

تأسيس روزنامه مجلس در 3 آذر ۱۲۸۵شمسي  

نقلاب مشروطيت بر ضد دستگاه خودكامه قاجار و سيستم استبدادي شكل گرفت. در پي آن، روش پارلماني با تأسيس مجلس شوراي ملي، در 14 ذيقعده ۱۳۲۴ ق به دستور مظفرالدين شاه قاجار آغاز شد و با تدوين قانون اساسي و متمم آن در زمان محمدعلي شاه، در 29 شعبان ۱۳۲۵ق وارد مرحله جديدي گشت و روح تازه اي به كالبد كشور دميد. بدين ترتيب سازمان جديدي به نام "خانه ملت" يا "مجلس شوراي ملي" با شركت نمايندگان مردم تشكيل شد و امتيازات نامحدود سلطنت، محدود گشت و قدرت در اختياز مجلس قرار گرفت.


ادامه نوشته

نقش‌ جريانهاي‌ فراماسونري‌ در انحراف‌ مشروطيت‌

انجمن‌ مخفي‌ فراماسون‌ها، يكي‌ از تشكل‌هاي‌ افراطي‌ عصر مشروطه‌ بود كه‌ با هدف‌ تسلط‌ بر حكومت‌ و فرهنگ‌ ايران‌ در 22 ربيع‌الاول‌ 1322 قمري‌ فعاليت‌ خود را آغاز كرد، محل‌ انجمن‌ باغ‌ سليمان‌ خان‌ ميكده‌ در خيابان‌ گمرك‌ بود، مذاكرات‌ و مصوبات‌ اين‌ انجمن‌ آشكار مي‌سازد كه‌ آنها با چابكي‌ و تردستي‌ قصد داشتند با ايجاد اغتشاش‌ و دودستگي‌ در كشور از آب‌ گل‌آلود ماهي‌ گرفته‌ و موقعيت‌ خود را در كشور استحكام‌ بخشند. عضويت‌ اين‌ افراد در جمعيت‌ فراماسونري‌ و وابستگي‌ برخي‌ از آنان‌ به‌ فرقه‌ ضاله‌ بابيه‌ همنوايي‌ و همگامي‌ اين‌ جريانات‌ وابسته‌ را در تخريب‌ بنيان‌هاي‌ سياسي‌، اجتماعي‌ و فرهنگي‌ ايران‌ اسلامي‌ آشكار مي‌سازد بر اساس‌ مصوبات‌ اين‌ انجمن‌ مي‌بايستي‌ آتش‌ فتنه‌ در كشور روشن‌ شود و هيچ‌گاه‌ خاموش‌ نگردد. تأملي‌ در مصوبات‌ اين‌ انجمن‌ نشان‌ مي‌دهد كه‌ نزاع‌ با حكومت‌، تضعيف‌ اسلام‌ با تكيه‌ بر بيگانگان‌ محور اقدامات‌ افراطي‌ آنها مي‌باشد با هم‌ مصوبات‌ آن‌ جلسه‌ را مي‌خوانيم‌:

 

 

ادامه نوشته

نقش‌ انجمنهاي‌ مخفي‌ در انتشار شايعات‌ در عصر مشروطه‌

اشاره‌:  دستگاه‌ شايعه‌سازي‌ انجمن‌هاي‌ مخفي‌ از طرقِ مختلف‌ نظير مطبوعات‌، شب‌نامه‌ و پخش‌ افواهي‌ شايعات‌ دست‌اندرکار تخريب‌ چهره‌هاي‌ اصيل‌ نهضت‌ بود. گستردگي‌ انجمن‌ها و جسارت‌ و هتاکي‌ آنها قدرت‌ هر نوع‌ اظهارنظر مخالفي‌ را گرفته‌ بود. بي‌باکي‌ آنان‌ در ترور کشتار مخالفان‌ و نيز بي‌آبرو کردن‌ افراد فضاي‌ سهمگين‌ را در کشور به‌ وجود آورد. که‌ نداي‌ حقيقت‌طلبان‌ را در ميان‌ امواج‌ تبليغاتي‌ گسترده‌ خفه‌ مي‌کرد در چنين‌ شرايطي‌ حاج‌ شيخ‌ فضل‌الله‌ نوري‌ پس‌ از غارت‌ روزنامه‌ صبح‌ صادِق توسط‌ آزاديخواهان‌!! به‌ جرم‌ درج‌ اعلاميه‌ شيخ‌ در خصوص‌ اصل‌ دوم‌ متمم‌ قانون‌ اساسي‌، در حالي‌ که‌ به‌ حضرت‌ عبدالعظيم‌ پناهنده‌ شده‌ بود دردمندانه‌ براي‌ ايضاح‌ حقيقت‌ مي‌گويد.

 


ادامه نوشته

مدارس دخترانه ايراني


ا بعد از مشروطيت مدرسه‌اي براي دختران ايجاد نشد، به عوام چنين تلقين مي‌شد که درس خواندن براي دختران لازم و جايز و پسنديده نيست و شايد شرط عفت را در زندگي کنج خانه نشستن و نداشتن سواد مي‌دانستند. ثانياً عامه مردم نظر خوبي به تحصيل در مدارس جديد نداشتند و هر زمان که مي‌توانستند محصلين و معلمين را مورد آزار يا سخريه و توهين قرار مي دادند. تازه اين امر دربارة پسران و مردان بود و دختران وضع دشوارتري داشتند. بنابراين تحصيل دختران در خانواده‌هايي که به با سواد شدن دختران خود علاقمند بودند، به وسيله معلم سرخانه انجام مي شد. 1

 


ادامه نوشته

تکاپوهاي‌ انجمن‌ مخفي‌ در نجف‌


 اشاره‌

 انجمنهاي‌ مخفي‌ در مشروطيت‌ ايران‌ نقشي‌ مهم‌ برعهده‌ داشتند. غلبه‌ عناصر غربگرا و افراطي‌ در انجمنهاي‌ مخفي‌، اين‌ مراکز را به‌ کانوني‌ جهت‌ توطئه‌گري‌ تبديل‌ نمود. اهميت‌ نجف‌ و جايگاه‌ علما در نهضت‌ مشروطيت‌ انجمنهاي‌ مخفي‌ و عناصر افراطي‌ را بر آن‌ داشت‌ که‌ با تأسيس‌ شعبه‌ انجمن‌ در نجف‌ ضمن‌ ايجاد اختلاف‌ بين‌ علما و به‌ دست‌ گرفتن‌ کنترل‌ اخبار واصله‌ از ايران‌ به‌ نجف‌ تصويري‌ واژگونه‌ از تحولات‌ ايران‌ در حوزه‌ نجف‌ منعکس‌ نمايند. اخذ اعلاميه‌ در زمينه‌هاي‌ مختلف‌ از علما و دلبستگي‌ فراوان‌ خرقاني‌ به‌ افراطيوني‌ نظير تقي‌زاده‌ از اين‌ نامه‌ به‌ خوبي‌ به‌ دست‌ مي‌آيد. نمونه‌اي‌ از اين‌ اقدامات‌ را که‌ در نامه‌ سيد اسدالله‌ خرقاني‌ مؤسس‌ شعبه‌ انجمن‌ مخفي‌ در نجف‌ به‌ مستشارالدوله‌ منعکس‌ شده‌ است‌ را با هم‌ مي‌خوانيم‌:

 


 

ادامه نوشته

تدوين متمم قانون اساسي در مجلس اول  

پيش از آمدن اتابک و نيز همزمان با صدارت او، مسئلة مهم تدوين متمم قانون اساسي هم در دستور کار نمايندگان قرار گرفت. نوشتن اين متمم به سرعت و سهولت نوشتن قانون اساسي انجام نمي گرفت؛ زيرا قانون اساسي کلياتي را در بر مي گرفت که توافق بر سر آنها آسان تر بود. همچنين هنوز از پيروزي انقلاب زمان زيادي نگذشته بود و تب و تاب همبستگي انقلابي از بروز رويارويي سلايق و علايق و عقايد جلوگيري مي کرد، اما تدوين متمم، خود ناشي از کاستيهاي قانون اساسي و روياروييهايي بود که در جريان نوشتن آن قانون و ديگر حوادث چند ماهة پس از پيروزي رخ داده بودند. افزون بر آن، متمم در پي روشن ساختن موارد و مصداقهاي دقيق تر و صريح تر قانون اساسي بود و اين خود، کاري مشاجره آميز و پر برخورد بود. بدين ترتيب، جناح بنديهاي سياسي – فکري، که به تدريج شکل مي‌گرفتند، در پي آن بودند تا مواضع خود را در مواد متمم به صورت قانون در آورند. بنابراين، روياروييها شديد بود و به همين علت، نوشتن متمم بحث و کنکاش و وقت بيشتري مي‌طلبيد. در اين ميان، جناح تندرو مشروطه، که در پي آن بود تا در گرما گرم شور انقلابي اهداف ويژة خود را صورت قانوني ببخشد، بر سرعت تصويب مواد متمم تأکيد داشت و در اين راستا تشکلهاي هوادار خود را در شهرهاي مختلف وادار مي ساخت تا با ارسال تلگرافهاي متعدد خواهان تسريع در تصويب متمم بشوند. بي اعتمادي نسبت به مشروطه‌خواهي محمدعلي شاه نيز زمينه را براي پذيرش اين تحريکات بيش از پيش فراهم ساخت. در 19 فروردين 1286، در تهران نوشته اي از سوي گروهي موسوم به « طلاب انجمن اتحاديه» خطاب به مجلس صادر گرديد و در جلسة مجلس نيز خوانده شد مبني بر اينکه: « چرا متمم قانون اساسي نوشته نمي شود؟ اگر نوشته شد چرا تصويب نمي شود؟ و اگر امضا نمي کنند چرا با ملت در ميان نمي گذارند؟ آنان تهديد کردند که اگر تا دو روز ديگر متمم نوشته و به تصويب و  امضا نرسد، موجب زحمت خواهد شد». 1 افزون بر تبريز، از رشت تلگرافي به مجلس مخابره شد مبني بر اينکه:

 


ادامه نوشته

بحران مديريت و کارآيي پس از انقلاب مشروطيت  

 

با صدور فرمان مظفرالدين شاه، کشور وارد مرحله نويني از حيات سياسي خود شد. تا پيش از انقلاب مشروطه، دربار شاه (هيئت حاکمه) و بيگانگان (روس و انگليس) بازيگران بي رقيب صحنه سياست کشور بودند؛ اما از اين پس، انقلابيون نيز به عنوان مولود انقلاب، در قالب بازيگري مستقل و رسمي وارد ميدان شدند و، بدين ترتيب، تحولات سياسي اين دوره نتيجه تعامل سلايق و علايق اين سه بازيگر عمده يعني دربار، انقلابيون و بيگانگان گرديد. پر روشن است که هرکدام از آنان در پي آن بود تا از سير حوادث سود جويد، به تحکيم موقعيت خويش بپردازد و به اهداف خود برسد.


ادامه نوشته

بيگانگان و نهضت مشروطيت  


 

دربارة نقش دولتهاي روسيه و انگليس در تحولات نهضت مشروطيت سخن فراوان گفته شده و مي‌شود. هنگامي که محمدعلي شاه مجلس اول را به توپ بست و منحل کرد، تعداد زيادي از مشروطه‌خواهان به سفارت انگليس پناه بردند.1همانند بست نشيني مشروطه‌خواهان در سفارت انگليس، قبل از پيروزي مشروطه، اين موضوع نيز باعث شد که از پيوند دولت انگليس با نهضت مشروطيت سخن به ميان آيد. بدين ترتيب، اشاره اي کوتاه به مواضع دولتهاي روس و انگليس در جريان برخورد محمدعلي شاه با مجلس و مشروطه‌خواهان، لازم به نظر مي رسد. در اين باره نيز برخي از متون تاريخي به خواننده چنين وانمود مي سازند که گويا در عرصة رقابت روس و انگليس در ايران، در اين واقعه بريتانيا از روسيه عقب افتاده و محمدعلي شاه توانست با پشتيباني روسيه بنياد مشروطه را براندازد. حال آنکه مطالعة اسناد منتشر شدة وزارت امورخارجة هر دو دولت ياد شده تصوير ديگري از مواضع آنها را نشان مي دهد. از مطالعة آن اسناد روشن می شود که پايه و مبناي موضعگيري آن دولتها همچنان مفاد موافقتنامة مشهور 1907 بوده و در اين واقعه هم نيز همين گونه بود. بر آن پايه، سياست آن دولتها در ايران، تابعي از سياست اروپايي آن دو دولت بوده و آنان، با توجه به تهديد مشترکشان در اروپا، ناگزير از همگرايي و هماهنگي با يکديگر در امور ايران بودند. بدين ترتيب، درست آن است که روسيه رجال ايراني هوادار خود را بيشتر در ميان درباريان، و بريتانيا رجال هوادار خود را بيشتر در ميان مشروطه خواهان مي ديد.  اينکه هر دو دولت سلطه گر در پي آن بودند تا افراد و جناحي را پشتيباني و تقويت کنند که بتوانند به وسيلة آنها منافع خود را تأمين کنند، امري طبيعي و آشکار به نظر مي رسد. اما نبايد فراموش کرد که اين اقدام در چارچوب قرارداد 1907 انجام مي گرفت و از آن فراتر نمي رفت. آنچه براي آن دولتها مهم بود، منافعشان بود و بس. نه روسها با پشتيباني از رجال درباري در پي آن بودند که قدرتي متمرکز و دولتي مقتدر و کارآمد در ايران به وجود آورند و نه انگليسيها با پشتيباني از مشروطه‌خواهان مي خواستند ايران را به مشروطيت و پلوراليسم سياسي و آزادي و توسعة اقتصادي برسانند. آنان تنها مي خواستند از رجال و جناحهاي سياسي ايران به عنوان ابزاري براي تأمين منافع خود استفاده کنند. تصور اينکه روسها در پي ايجاد استبداد بودند و انگليسيها دلشان براي آزادي ملت ايران سوخته بود، ساده انديشي نسبت به ماهيت دولتهاي سلطه جو و استعمارگر، و ناآگاهي از فرايند روابط استثمارگرانة آن دولتها با دولت و ملت ايران است. براي آن دولتها،در اين مقطع تاريخي، نه محمدعلي شاه اهميت داشت و نه مشروطه. آنچه آنان مي خواستند حاکميتي ضعيف، اما يکدست و يکنواخت و همچنين مطيع و مجري قرارداد 1907 بود تا بدان وسيله نظم و امنيت مورد نظرشان تأمين شده و آنان بتوانند هر کدام در حوزة نفوذ خود منافع خود را برآورده سازند. شايد اين عبارت مارلينگ بتواند بياني فراگير و جامع از سياست دولتهاي همسايه باشد. او در گزارشي براي ادوارد گري، با نظر موافق از قول ايزولسکي، وزير امورخارجة روسيه، نقل مي کند که «دولت روسيه، مادام که نظم برقرار است، راجع به اينکه کدام پادشاه بر ايران فرمانراوايي کند، نسبتاً بي تفاوت است».2

ادامه نوشته

نيروهاي‌ مؤثر در انقلاب‌ مشروطيت‌ ايران‌


انقلاب‌ مشروطيت‌ حرکتي‌ بزرگ‌ در تاريخ‌ معاصر ايران‌ بود که‌ قشرها و طيفهاي‌ مختلفي‌ در آن‌ مشارکت‌ داشتند، هر چند سهم‌ هر يک‌ از آنان‌ به‌ يک‌ اندازه‌ نبود و اهداف‌ آنان‌ نيز با هم‌ تفاوت‌ داشت‌. اما به‌ طور مشخص‌ گروههاي‌ اجتماعي‌ فعال‌ در انقلاب‌ مشروطه‌ را مي‌توانيم‌ به‌ شش‌ طيف‌ تقسيم‌ کنيم‌:

 

توده‌ مردم‌

اوّل‌، آن‌ بخش‌ از جامعه‌ است‌ که‌ بدنه‌ و بستر عمومي‌ انقلاب‌ مشروطه‌ را تشکيل‌ مي‌داد و از آن‌ مي‌توانيم‌ با عنوان‌ «توده‌ مردم‌» ياد کنيم‌. اين‌ توده‌ مردم‌ به‌طور عمده‌ شامل‌ طبقات‌ متوسط‌ و فقير شهري‌ مي‌شد و مهم‌ترين‌ و فعال‌ترين‌ بخش‌ آن‌ را کسبه‌ و بازاريان‌ و  اهل‌ حرف‌ و صنعت‌ تشکيل‌ مي‌دادند. البته‌ در برخي‌ مناطق‌ روستايي‌، مانند گيلان‌، تلاطمهايي‌ رخ‌ داد ولي‌ محور اصلي‌ حرکت‌ مشروطه‌ را طبقه‌ متوسط‌ شهرهاي‌ بزرگ‌ شکل‌ مي‌داد. اين‌ مردم‌ به‌طور عمده‌ به‌ وسيلة‌ رؤسا و ريش‌سفيدان‌ و کدخدايان‌ محلات‌ و اصناف‌ و کلانتران‌ و کدخدايان‌ روستاها و ايلات‌ و طوايف‌ هدايت‌ مي‌شدند که‌ تا آن‌ زمان‌ نقش‌ مؤثري‌ در ساختار اجتماعي‌ ايران‌ داشتند. يعني‌ توده‌ مردم‌ شهري‌ و روستايي‌ و عشايري‌ به‌ شکل‌ آحاد منفرد و انبوهه‌  (mob)  کمتر فعال‌ بودند و مشارکت‌ مردم‌ از طريق‌ ساختارهاي‌ مدني‌ صورت‌ مي‌گرفت‌. تجلي‌ اين‌ ساختار را در فرمان‌ مشروطه‌ مي‌يابيم‌ آنجا که‌ به‌ طبقات‌ معين‌، يعني‌ شاهزادگان‌ و علما و اعيان‌ و ملاکين‌ و تجار و اصناف‌، اجازه‌ داده‌ مي‌شود که‌ نمايندگان‌ منتخب‌ خود را براي‌ عضويت‌ در مجلس‌ برگزينند.

 


ادامه نوشته

انقلاب مشروطه و زنان


 

با وقوع انقلاب مشروطه زنان ايراني که تا آن هنگام در فعاليتهاي سياسي و اجتماعي حضوري نداشتند، همپاي مردان از هدفهاي عمومي انقلاب پشتيباني کردند و لباس رزم بر تن کردند و با جسارت خواستار حقوق حقه ايرانيان گشتند. آنان در عين حال تلاش نمودند تا با برداشتن موانع موجود بر سر راه فعاليتهاي سياسي، شرايط لازم را براي مشارکت در صحنه سياسي و اجتماعي کشور فراهم آوردند. اين مبارزات زنان در سه بخش عمده فرهنگي، اقتصادي و سياسي تبلور پيدا کرد. بخش فرهنگي شامل مبارزاتي بود که اين قشر براي تاسيس مدارس دخترانه و تاسيس و انتشار نشريات در کشور انجام داد. شايان ذکر است که تا آن هنگام تنها معدودي از دختران مسلمان در مدارس خارجي که توسط مسيونهاي مذهبي داير شده بود، درس مي خواندند ولي پس از انقلاب مشروطيت زنان بلند‌‌پرواز و آزادانديش ايران با وجود تمام مخاطرات و مزاحمتها به تاسيس مدارس دخترانه دست زدند. در سال 1321 ق (1282 ق) طوبي رشديه مدرسه پرورش را تاسيس کرد که در چهارمين روز تشکيل بسته شد. در سال 1324 قمري بي‌بي خانم استرآبادي مدرسه دخترانه ملي دوشيزگان را در تهران تاسيس کرد که آن هم با مخالفت روبه‌رو شد. زنان به اشکال مختلف از جمله مقاله در روزنامه هاي تهران سعي کردند مسئله لزوم آموزش و تحصيل دختران را يادآوري کنند و مشروطه خواهان را به حمايت از بازگشايي مدارس دخترانه وادارند. پس تا آغاز جنبش مشروطه، تعليم و تربيت دختران و در واقع منحصر به همان مدارس خارجي و معلمان بود. 1

 


ادامه نوشته

نيروهاي اجتماعي مؤثر در انقلاب مشروطيت ايران  

بسم الله الرحمن الرحيم

مقدمه

انقلاب مشروطه مهمترين تحول اجتماعي در ايران در آغاز قرن بيستم است و از مهمترين انقلابهاي اجتماعي خاورميانه محسوب مي‌شود. و به گونه‌اي محور تحولات اجتماعي ايران، در اواخر عصر قاجاريه و بعضاً پهلوي و همچنين تأثيرگذار در جنبشهاي ضد استعماري جهان به ويژه آسيا به خصوص در هندوستان و افغانستان (پاولويچ، 1330 ش ـ1951م:82ـ81) ذكر شده است. اين انقلاب همانند انقلابهاي روسيه، چين و مكزيك جزئي از نهضت جهاني انقلابات در اوايل قرن بيستم نيز به شمار مي‌آيد. 

 


ادامه نوشته

معنا و مفهوم‌ مشروطه‌ از نگاه‌ علما و مشروطه‌خواهان‌

اشاره‌

كلمه‌ مشروطه‌ از ابتداي‌ ورود به‌ فرهنگ‌ سياسي‌ ايران‌ تعريف‌ دقيق‌ و مشخصي‌ نداشت‌. و تصور کلي از آن مبني بر بهبود وضعيت مردم و محدود شدن قدرت حاکمين وجود داشت که مي‌توانست در مراحل بعد منجر به بروز اختلافاتي شود. به‌ ويژه‌ در مقام‌ تفصيل‌ اختلاف‌ ديدگاهها در زمينة‌ مشروطيت‌ آشكار شد و هر جرياني‌ تعريف‌ خاص‌ خود را از مشروطيت‌ ارائه‌ كردند. با هم‌ اين‌ تفاوت‌  تعاريف‌ را مطالعه‌ مي‌كنيم‌:

 

 

ادامه نوشته

تاريخچه حزب توده

فعاليت احزاب با جنبش مشروطيت و تشکيل مجلس شوراي ملي آغاز شد و اشخاص با ديدگاههاي خاصي به تشکيل حزب دست زدند. از جمله اين احزاب بايد به حزب سوسيال دموکرات اشاره کرد که داراي تملايات کمونيستي بود و سليمان ميرزا اسکندري، حيدرعمواوغلي، محمدرضا مساوات و ... از اعضاي آن بودند. با سقوط رژيم تزاري و استقرار رژيم کمونيستي ايرانيان مهاجر و مقيم در روسيه نيز اقدام به تشکيل حزبهاي مختلف کمونيستي کردند. باکو با توجه به حضور کارگران ايراني مرکزي مناسب براي اين فعاليتها بود و نخستين حزب کمونيستي ايراني با نام حزب عدالت توسط اسدالله غفارزاده که خود عضو سابق حزب سوسيال دموکرات نيز بود در 1296 تأسيس شد. زماني که در سال 1299 ارتش سرخ به بندرانزلي وارد شد اعضاي حزب در بيانيه‌اي از کمونيستهاي ايراني و انقلابيون که شامل جنگليها نيز مي‌شد خواستند تا ادارات دولتي را به تصرف خود درآورند و همه امکانات را در اختيار روسها بگذارند. امضاکنندگان اين بيانيه حيدرعمو اوغلي و ميرجعفر پيشه‌وري بودند.

ادامه نوشته

نگاهي كوتاه به انجمن‌هاي نسوان در عصر مشروطه

يكي از عرصه‌هايي كه زنان ايران، حضور اجتماعي و تاريخي خود را ظاهرآ به صورت مستقل در طي نهضت مشروطه و بعد از آن به منصّه ظهور رساندند، انجمن‌ها و تشكل‌هاي زنانه بود.

 

متأسفانه، از همان سال‌هاي قبل از انقلاب مشروطيت، جريان بهائيت و فراماسونري در سال‌هاي 1259 و 1269ﻫ . ش، عده‌اي از متفكران و اصلاح‌طلبان افراطي را كه درباره حقوق زنان بحث مي‌كردند، جذب كرد. 1 حضور عناصري چون اردشير ريپورتر جي ــ عامل شناخته‌شده استعمار انگلستان در ايران ــ در اولين انجمن‌هايي كه به اسم زنان 2 تشكيل شد، اهداف و اقدامات اين انجمن‌ها را در هاله‌اي از ابهام و احيانآ وابستگي فرو مي‌برد.

 


ادامه نوشته

اجمالي درباره نقش زنان در انقلاب مشروطه

حاکميت سياسي قاجاريه در تاريخ ايران، آغاز دوران جديدي بود که با مشخصه‌هاي خاص خود از ساير ادوار سياسي مجزا مي‌شود.

 

وضعيت زنان نيز در اين دوران با تأثيرپذيري از وضعيت حاکم بر جامعه تعريف مي‌شود. در اين شرايط سياسي، اجتماعي، زندگي زنان تا حدود زيادي محدود شده بود. با وجود اين، آنان در برخي فعاليت‌هاي اجتماعي، مانند تفريحات دسته‌جمعي (در جمع زنان)، امور خيريه، گردهم‌آيي‌ها و مراسم مذهبي، دخالت و مديريت مستقيم در اداره منزل و تربيت فرزندان و در موارد معدودي نيز امور اقتصادي مانند اداره امور زمين‌هاي کشاورزي يا توليدات صنايع دستي شرکت مي‌جستند. 1 ضمن آنکه آنان در صحنه  سياست حضوري پنهان داشتند.


 

ادامه نوشته

قيام تنباکو، نخستين ايستادگي در برابر شاه

قرارداد رژي يا انحصار نامه توتون و تنباکو که ميان دولت ايران و ماژور تالبوت انگليسي منعقد شد تا چهارم جمادي‌الثاني 1309ق که الحاق کامل آن اعلام گرديد، به عنوان اولين مبارزات استعماري و استبدادي به شکل يک قيام متشکل و يکپارچه در تاريخ معاصر ايران به ثبت رسيده است. اين قيام بيش از  300 روز به طول انجاميد و دولت استبدادي قاجار و استعمار انگليس را ناچار به عقب‌نشيني ساخت.

 

قرارداد فوق محصول سومين سفر ناصرالدين ‌شاه به فرنگستان بود. ناصرالدين ‌شاه که در آن زمان تحت تأثير رجال روشنفکر درباري براي سفر به فرنگستان و ديدار از دستاوردهاي تمدن غربي ترغيب مي‌شد، به تأييد و تشويق محمدحسن‌خان اعتمادالسلطنه و ميرزا علي‌خان امين‌الدوله، ميرزا ملکم‌خان ناظم‌الدوله و ميرزا حسين ‌خان سپهسالار از سرمايه‌گذاري خارجي در ايران استقبال کرد. 1 وليکن عدم آگاهي او از نحوۀ اين سرمايه‌گذاري باعث شد که قراردادي چنين وسيع که مورد تعجب جهانيان گرديد با ماژور تالبوت انگليسي ببندد و امتياز استخراج توتون و تنباکو را به مدت پنجاه سال به او واگذار نمايد.

 


 

ادامه نوشته

ورود سيّد ضياءالدّين طباطبايي به عرصه سياست و روزنامه‌نگاري در دوران مشروطه

 

اولين ردّ پايي که از «سيد ضياءالدين» در عرصه سياست مشاهده مي‌شود، در آخرين روزهاي نهضت مشروطيت است. او همه‌روزه در مسجد جامع تهران، با حضور طبقات مختلف اجتماعي جلسات باشکوهي تشکيل مي‌شد، شرکت مي‌کرد.

 

و سپس در گيرودار پيروزي انقلاب مشروطيت رهسپار شيراز گرديد. در شيراز بود که مشروطيت به پيروزي رسيد و حکومت مشروطه اعلام شد. با پيروزي مشروطه از فضاي باز سياسي استفاده کرد و در هفده سالگي به انتشار روزنامه اسلام و سپس به طبع روزنامه نداي اسلام دست يازيد. به موازات انتشار اين دو روزنامه به نگارش رسالاتي در زمينه مسائل سياسي پرداخت. اين کوشش‌ها باعث شد که او يکي از عوامل مؤثر سياسي در منطقه فارس شناخته شود. در جريان به توپ بستن مجلس که به دستور «محمّدعلي شاه» توسط «لياخوف» روسي انجام گرفت «سيّد ضياءالدّين» در تهران هويدا شد تا به ملّيون و مشروطه‌خواهان بپيوندد، امّا چون مردم مي‌دانستند که پدرش از مخالفين مشروطه است سوءظنّ مردم نسبت به او برانگيخته شد، ولي به دليل اينکه «سيّد ضياءالدّين» پيش‌بيني مي‌کرد که به زودي کار «محمّدعلي شاه» رو به پايان است، در اين مقطع زماني مصرّانه از پدرش درخواست کرد که به مشروطه‌طلبان ملحق شود و ظاهرآ از آزادي و حريّت دفاع کند و از اعمال گذشته خويش استغفار نمايد.

 

 

ادامه نوشته

ملک‌الشعراي بهار و سيّد ضياءالدّين طباطبايي

ميان «سيّد ضياءالدّين» و «ملک‌الشعرا» در قبل و بعد از کودتا، رفاقت و صميميت وجود داشت. «سيّد ضياءالدّين» در بسياري از امور سياسي با «ملک‌الشعرا» شور و مشورت مي‌کرد. امّا چون در جريان کودتا، در اسرار پشت پرده «ملک» را آگاه ننمود، رنجيده‌خاطر شد و به همين دليل به‌رغم اصرار و الحاحي که «سيّد ضياءالدّين» در جهت همکاري با وي نمود، «ملک» سرباز زد و همين امر موجبات تيرگي روابط و زنداني شدن او را فراهم ساخت.

 

ادامه نوشته

مخالفت تقي‌زاده با حمله « قواي مجاهد» به طهران (1327ق)

تاريخ معاصر ايران به دليل پيچدگيها  و ابهامات گوناگون آن همواره محل مجادله و مباحثه بزرگان بوده است. مجادله و مباحثه‌اي که غالباَ با يافتن سندي خاتمه مي‌يابد. در خيل اسناد به دست آمده از فاتحان تهران، سندي از سيد حسن تقي‌زاده در تلگرافخانه تبريز به دست آمده که به کوشش مرحوم ايرج افشار در کتاب اوراق تازه‌ياب مشروطيت به چاپ رسيده است. اين سند يکي از معدود اسناد آن زمان است که اوضاع و شرايط ايران را در آن زمان به خوبي بيان مي‌کند و نگرانيها و دل‌مشغوليهاي ايران و ايرانيان را از حضور نيروهاي بيگانه افشا مي‌سازد. اين سند حاکي از آن است که تقي‌زاده که در آن زمان در تبريز تحت اشغال روسها به سر مي‌برد از گسترش نفوذ و بسط قواي روس در ايران بسيار بيمناک بود به طوري که از ترس گسترش اين حضور، با فتح تهران مخالفت مي‌کرد:

 

       

ادامه نوشته

ايلات آذربايجان، از سقوط صفويه تا ظهور قاجاريه

 

در پايان نيمه اول قرن دوازدهم هجري قمري، قبايل: افشار در ارومي، دنبلي در خوي، مقدم در مراغه، شقاقي در سراب، و شاهسونها در اردبيل و قراداغ (اهر)، صاحب جمعيت و قدرت بودند.

 
گرچه تاريخ‌نويسان دوران نادري، از شاهسونها به ندرت نام برده‌اند، ولي از نيروهاي گِرد آمده از اهر و قراداغ، به کرّات ياد کرده‌اند.
 
کاظم سلطان در زمان نادرشاه به مقام خاني سرفراز، و به نام کاظم خان قراچه داغي قوريساولباشي نادرشاه گرديد. 1
 

ادامه نوشته

انجمن زنان صدر مشروطه؛ دستها و دسيسه‌ها  

 

جنبش مشروطيت ايران، به لحاظ تأثيرات شگرفي که بر سياست و فرهنگ کشورمان گذاشت، نقطه عطفي در تاريخ اين سرزمين به‌شمار مي‌رود. اين جنبش تاريخ‌ساز، انرژيِِِِِِِ عظيمِ ملت مسلمان ايران را آزاد و (تحت رهبري روحانيت بيدار و مبارز) به‌طور همزمان،‌ در دو جبهه مبارزه با «استبداد داخلي» و «استعمار خارجي» به جريان انداخت.

  

در آن مبارزه حياتي، به‌ويژه پس از تأسيس مجلس شوراي ملي، طبقات مختلف مردم ــ اعم از پير و جوان، زن و مرد، باسواد و بي‌سواد، و ... ــ ‌شرکت داشتند و هرچند در مشروطه (همچون انقلاب اسلامي بهمن 57) شاهد حضور آشکار و انبوه بانوان مسلمان در تظاهرات اجتماعي و سياسي نبوديم،‌ اما در ماجراهايي چون طرح تأسيس «بانک ملي» در صدر مشروطه،‌ زنان کشورمان (با تقديم زيورآلات و حتي اثاثيه منزل خويش براي تأمين سرمايه اوليه بانک) 1 نشان دادند که از شعور و حساسيت بالايي نسبت به اهداف ملي و ضداستعماريِ جنبش برخوردارند. در اين شور و شوق ملي، روحانيت نيز شرکت فعال داشت و براي نمونه، آيت‌الله شهيد حاج شيخ فضل‌الله نوري از آن طرح کاملاً حمايت و «دويست تومان سهام بانک را خريداري کرد». 2
 

 

ادامه نوشته

ادبيات عصر تجدد


 

ادبيات به عنوان بخشي از فرهنگ جامعه انعکاس اوضاع و احوال سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي آن است. در عين حال بيانگر آرمانها و آرزوها و از سوي ديگر نظام ارزشي حاکم بر آن است ادبيات بيان حال جامعه است و نهادي است اجتماعي که زندگي را به نمايش در مي‏آورد.1

  

ادبيات جديد ايران از دوره مشروطه آغاز مي‏شود و به تدريج گسترش مي‏يابد. مجموعه عوامل مختلف به تحولات فرهنگي عصر مشروطه مدد مي‏رساند. رفت و آمد نخبگان سياسي و فکري جامعه ايران از قبيل سياحان، بازرگانان، ديپلماتها و دانشجويان به کشورهاي غربي و از سوي ديگر، ورود غربيان به ايران، ايجاد مؤسسات مدني، فکري و فرهنگي مدرن از قبيل مدرسه دارالفنون، ترجمه کتب و رساله‏هاي غربي، به ويژه در زمينه فلسفه، اجتماع و سياست، در قالب مقالات، رمانها و نمايشنامه‏ها، ورود دستگاه چاپ و گسترش روزنامه‏نگاري و در تعقيب آن نيازهاي جامعه انقلابي به بسط و گسترش فعاليتهاي فکري، سياسي در مقابله با استبداد شاهي عوامل اصلي اين تحولات‏اند.
 

 

ادامه نوشته

استبداد نه، مشروطه آري

       اشاره

 

          تعطيلي مجلس توسط محمدعلي‏شاه که در پي افراط و تفريط‏هاي برخي مشروطه‏خواهان و درباريان صورت گرفت با مخالفت جدي علماي نجف و ايران مواجه شد. در اين بين قيام اصفهان به رهبري حاج‏آقا نورالله که با کمک نظامي قواي بختياري به فتح شهر اصفهان منجر شد، به شاه فهماند که به سادگي نمي‏تواند مشروطه‏خواهي ايرانيان را سرکوب کند، لذا بر آن شد که با افتتاح مجلس، مشروطيت را اعاده کند. مکاتبات زير نامه‏هايي است که بين شاه و مجتهدين اصفهان آقانجفي و حاج‏آقا نورالله رد و بدل شده است.
 

ادامه نوشته

حاج آقانوراللّه و مبارزه عليه استعمار


مبارزه با استعمار خارجي و استبداد داخلي و مقابله با هجوم گستردة فرهنگي، اقتصادي، سياسي و اجتماعي غرب در ديدگاه حاج آقا نوراللّه امري واجب شمرده مي‏شد. چهل سال دوران مجاهدت در اين راه شاهد صدق اين مدعاست. او همزمان با آنکه به تحريم اقتصادي کالاهاي خارجي مي‏پرداخت؛ به برچيدن نفوذ مدارس بيگانه نيز نظر داشت و در گرماگرم مشروطه، فريبکاري انگلستان در حمايت از مشروطه را رسوا مي‏ساخت و بشدت به سياست بست‏نشيني در کنسولگري اجنبي مي‏تاخت. هشدار او به برخي متحصنين در سفارت انگليس که رفع ظلم و عدالتخواهي را از بيگانه خواستار شده بودند چنين است:

 

 

ادامه نوشته

زنجاني، در دادگاه تاريخ


زنجاني، از ديدگاه امام خميني

پيشواي فقيد انقلاب اسلامي ايران، از معتقدان به مقام علمي و مجاهدات سياسي شيخ فضل‏الله نوري بود، او را عَلَمدار دفاع از دين مي‏شمرد و نسبت به قاتلان وي ديدگاهي شديداً منفي داشت. از نظر ايشان: «مرحوم شيخ فضل‏الله نوري رَحِمَهُ الله» يک شخصيتِ «مجاهدِ مجتهدِ داراي مقامات عاليه» بود که براي انطباق قوانين مشروطه با اسلام قيام کرد و «متمّم قانون اساسي» حاصل تلاش و «کوشش ايشان بود» و به همين علت نيز «خارجيها که يک همچو قدرتي را در روحانيت مي‏ديدند... يک دادگاه درست کردند و يک نفر منحرف روحاني‌نما» ـ ابراهيم زنجاني ـ شيخ فضل‏الله «را محاکمه کرد و در ميدان توپخانه، شيخ فضل‏الله را در حضور جمعيت به دار کشيدند».1

 
 

ادامه نوشته

شيخ ابراهيم زنجاني و عدليه مشروطه  

گفتيم که سالهاي نخستين پس از سقوط محمدعلي شاه، اوج رونق کار زنجاني بود و يکي از اشتغالات او در اين زمان، کار در عدليه مشروطه بود. خود مي‏نويسد:

 

من به واسطه اينکه اصرار کردند، وارد عدليه شده اداره تنقيح لوايح را به من و دو نفر ديگر واگذار کردند. من مشغول ترجمه قوانين عدليه از عثماني شدم. دو رفيقم، که يکي منصورالسلطنه و جوان باهوشي است، از فرانسه ترجمه مي‏کردند. اساس قانون عدليه که اکنون معمول است و تطبيق آن با شرع، اول از من شروع شده است. 1
 

 

ادامه نوشته

چرا مشروطيت و كدامين مشروطه؟

نهضت مشروطيت، حركتي بزرگ و مبتني بر آرمان‏هاي ديني و ملي ايرانيان بود كه توسط علما رهبري و با حمايت مردم به انجام رسيد. آشنايي با ديدگاههاي رهبران مشروطه ما را به مباني مشروطه ايراني آگاه مي‏سازد. در اينجا متن نامه حاج‏آقا نورالله نجفي‏اصفهاني را به حجهْ‌الاسلام ميرزا ابراهيم شيرازي مجتهد بزرگ شيراز با هم مي‏خوانيم. اين نامه ضمن روشن نمودن مواضع حاج‏آقا نورالله نسبت به مشروطيت و اوضاع ايران تلاش آن روح آزاده در تشويق ديگر علما به حمايت از مشروطيت را نيز آشكار مي‏سازد.
 
«رقيمه حضرت مستطاب حجت‏الاسلام بندگان حاجي آقا نورالله ثقهْ‌الاسلام سلمه‏الله تعالي»
 

ادامه نوشته

تحصن اهالي شيراز در کنسولگري انگليس (در آستانه مشروطيت)

وضعيت سياسي و اجتماعي ايالت فارس، از ايالات مهم جنوب ايران، در آستانۀ انقلاب مشروطيت پرتنش بود. حاکمان فارس در دورۀ مظفرالدين شاه هيچيک بيش از يک سال حکومت را در دست نداشتند. در سالهاي 1323 - 1324ق پيش از صدور فرمان مشروطه تنشهاﻱ سياسي فارس شدت بيشتري يافت تا جائي که مردم شيراز  به مخالفت علني با ملک‌منصور ميرزا شعاع‌السلطنه پسر مظفرالدين شاه که حکومت فارس را در اختيار داشت برخاستند. شعاع‌السلطنه يک بار در سال 1318ق به حکومت فارس منصوب شد ولي به دليل سوء‌تدبير و نداشتن درک صحيح از مناسبات منطقه‌اﻱ با قوام‌الملک که قدرت زيادي در بسيج مردم شيراز و طوايف فارس داشت درگير شد. گراني ارزاق و کمبود نان در سال 1319ق ضربۀ نهايي را بر حکومت شعاع‌السلطنه وارد کرد و به حکومتش خاتمه داد. شعاع‌السلطنه مجدداً در سال 1322ق  با وجود حکومت ناموفق چند سال قبلش و ...

ادامه نوشته