ايران و قدرتهاي بزرگ در آستانه جنگ جهاني اول

 

از آنجا كه شناخت واكنش جامعه ايران در برابر قدرتهاي متخاصم در سالهاي جنگ جهاني اول، با شناخت اهداف، سياستها و مطامع دولتهاي مزبور پيوند مستقيم دارد، در اين گفتار كوشش مي‌شود تا به شيوه‌اي گذرا بر ماهيت و نوع روابط چهار قدرت بزرگ روسيه، بريتانيا، آلمان و عثماني با ايران پرتو افكنده شود تا در اين رهگذر علل و ريشه‌هاي نقض بي‌طرفي ايران به ويژه از وجه عوامل خارجي آشكار گردد. تنها علت پرداختن به قدرتهاي فوق اين است كه بخش اعظم رويدادهاي كشور در اثناي جنگ اول فقط در رويارويي با قدرتهاي يادشده قابل تفسير است.


 

ادامه نوشته

عثمانيان چگونه قرارداد صلح 997 هـ را به ايران تحميل کردند؟

در سال 996 هجري، ده سال از تهاجم عثمانيان به اران و آذربايجان گذشته و خيلي از شهرها به تصرف آنان درآمده بود. عثمانيان در عرض اين ده سال، علاوه بر آذربايجان و قفقاز، به همدان و نهاوند نيز حمله برده شهرها را غارت مي‌کردند. از طرف ديگر سعي داشتند که با وعده و وعيد و ارسال نامههاي استمالت و تهديد، حکام محلّي را تابع خود نمايند، ولي ميسر نميشد. همين رفتار را با محمديبيک حاکم لرستان داشتند، اسکندرخان افشار حاکم دورق نيز مخالف عثمانيان بود. سيدسجاد به عليپاشابيگلربيگي بغداد نامه تهديدآميز نوشت و نفراتش عده‌اي از ترکها را غارت کردند. در 21 شوال 991 هـ قواي عثماني در نزديکي مقبره شاه ابوالقاسم بن رمضان، واقع در کنار دجله، با ايرانيان خوزستان پيکار کردند. در اثر شکست ايرانيان، سجاد و پسرش فلاح مشعشع به دزفول پناه بردند. 

ادامه نوشته

اوضاع سياسي و اقتصادي آناطولي در ايام شاه عباس

براي مطالعه اوضاع نظامي و سياسي دولت عثماني، و وضع اقتصادي و اجتماعي مردم آناطولي در زمان شاهعباس، در مقاله پرفسور آقداغ چنين نوشته شده است:

 

              طولاني بودن جنگهاي عثماني و اتريش، در سال 1596 حيات اجتماعي مردم آناطولي را فلج کرد. روستائيان از کشت و کار دست کشيدند و اين رويداد باعث قحطي در کشور شد. بحرانهاي مالي و کمبود درآمد، صنعت و کشاورزي را به نابودي و نابساماني سوق داد.

 

نويسنده با ارائه آمار و ارقام، نرخ ارزاق عمومي، کاهش عيار آقچه، بالا رفتن قيمتها، مقايسه دستمزد کارگران، افزايش عوارض و مالياتها و ساير اوضاع اقتصادي را در چندين صفحه مورد بحث و بررسي قرار داده و مرقوم مي‌دارند:

 

   

ادامه نوشته

زوال دولت صفويه و حمله عثمانيان به آذربايجان

نامه سلطان احمد دوم (1102-1107هـ) به سبحانقلي خان فرمانرواي بخارا، بلخ و بدخشان، نشان مي‌دهد که اين بخش چه نقش مهمي در زوال دولت صفويه ايفا مي‌کرده است :

 

در اين نامه پس از مقدمه، سلطان احمد اشعار مي‌دارند که: از زمان اجداد عالي‌تبار و جنت قرار، شعار و اهتمام، تخصيص بدين يافته که وجود کافران فرنگ و رفضه قزلباش اوباش ناپاک را از روي زمين پاک نمائيم و اين کار را افضل عبادات و اهمّ مهمات دين مي‌شماريم. چون دفع کفار فرنگ اولي و انسب مي‌نمود تا براي تدمير قزلباش اطمينان خاطر و جمعيت باطن ايجاد نمايد، لذا نخست مفسدان فرنگ را تنبيه نموده و بجاي خود نشانديم. حاليا واجب و لازم است سپاه جرار و جيوش نصرت آثار ما به دفع آن طايفه ضالّه بپردازد. چون شما پادشاه ماوراءالنهر هستيد و آن دارالفاخره از قديم مقام و مسکن صلحا و مشايخ کبار بوده است، از اينرو بر شما لازم است که در راه شريعت نبوي و ملت مصطفوي شمشير دين برآهيخته با عساکر منصور يک تن و يکدل خس و خاشاک دين را بالاتفاق از چمن عراق پاک نمائيم. 1

 


ادامه نوشته