مشارکت زنان در امور عام المنفعه(دوره صفوی)

غالباً تصور عمومي بر آن است كه زنان تا پيش از دورة مدرنيزم در ايران هيچ گونه فعاليت اجتماعي نداشته¬اند. حال آن كه شواهد تاريخي نشان از برخي زنان دارد كه در عرصه¬هاي مختلف سياسي، اقتصادي و اجتماعي …از خود نامي باقي گذاشته¬اند. از جمله نام زنان بسياري در زمرة دست اندركاران امور عام المنفعه در دوره¬هاي مختلف ضبط شده است.
در اين جا با اين پرسش¬ها روبرو هستيم كه: نوع مشاركت زنان دورة صفويه در امور عام المنفعه از چه طريقي و با چه انگيزه¬هايي بوده است؟ غالباً چه گروه يا طبقه اجتماعي در چنين فعاليتهايي شركت مي¬كردند؟ آيا مراكزي براي سامان دادن به چنين فعاليت¬هايي وجود داشته است و يا زنان به طور خود جوش و تنها بنا بر ميل شخصي اقدام به كارهاي عام المنفعه كرده¬اند؟

ادامه نوشته

تأثیر و نقش زنان در تاریخ وفرهنگ اصفهان تا پایان عصر صفوی

نقش زنان در عرصه های تاریخ، فرهنگ و تمدن ایران زمین قابل ملاحظه است از جمله تأثیر این مسئله در منطقه اصفهان چشمگیر و مطرح بوده است. اگر چه به این موضوع کمتر توجه شده است لکن با توجه به برخی منابع و استناد به بعضی آثار می توان در این خصوص مطالبی را دریافت. در این مقاله سعی بر آن است که هر چند به اختصار، تأثیر زنان این خطه را در عرصه های مختلف تا پایان دوره صفویه تبیین کنیم.

موقعیت و جایگاه زنان در تاریخ کشور ما، بعد از اسلام محسوس تر است. چرا که بانوان به سبب ارزشی که تعالیم اسلامی برای آنان قائل گردید وضعیت بهتری یافتند اما نمونه هایی از شخصیت زنان مؤثر در دوران باستان و حکایات اساطیری نیز وجود داشته که برخی مربوط به منطقه اصفهان بوده و یا در آن ناحیه تأثیرگذار بوده اند. از جمله...

ادامه نوشته

زنان در دوره صفوی


اسارت و سیاست

تاریخ صفویه را از زمان جلوس شاه اسماعیل صفوی بر تخت سلطنت در سال 907 هجری، آغاز می‏کنند اما در واقع قرائنی مسلّم آن را عقب‏تر می‏برد. شروع کار این سلسله زمانی است که خدیجه سلطان خواهر حسن‏بیک، به خانه سلطان جنید نبیره شیخ صدرالدین آمد و سلطان حیدر (پسرش) با عالمشاه بیگم ازدواج کرد. بر اثر این پیوند عاطفی که از مسائل سیاسی به دور نبود، اسماعیل میرزا به وجود آمد و به شاه اسماعیل اوّل معروف گردید.(1)
دودمان صفویه که مهم‏ترین سلسله در تاریخ ایران بعد از اسلام است و مؤسس آن موفق گردید کشور ایران را یکپارچه و متحد سازد، مذهب تشیع را به عنوان تنها آئین اسلامی در این سرزمین رسمی اعلام کرد و بین مذهب و دولت پیوندی تنگاتنگ برقرار ساخت.(2)
تاجلو خانم از زنان نیکونام و همسر شاه اسماعیل است. شوهرش در مواقع حساس سیاسی و اجتماعی با وی مشورت می‏کرد. این بانو در جنگ چالدران پس از شکست لشکر ایرانی از عثمانی‏ها به اسارت مسیح پاشازاده، از نظامیان عثمانی، در آمد اما با دادن یک جفت گوشواره گرانبها معروف به لعل بی‏رگ و چندین ادوات ارزشمند دیگر از اسارت رهایی یافت. تاجلوبیگم در دربار صفویان اعتبار سیاسی بسیاری داشت. با فرا رسیدن مرگ شاه اسماعیل در رجب سال 930 هجری وقتی امیران قزلباش با وی مشورت کردند با رأی او قرار بر این گردید که شاه طهماسب روی کار آید. وقتی او زمام حکومت را در دست گرفت، در آغاز احترام تاجلوبیگم را داشت اما همچون گذشته این زن در دربار صفویه محبوب نماند.

ادامه نوشته

صفويه – ايران – دليجان

  

مقدمه

دوره صفوي بدون شك از ادوار بسيار پرفراز و نشيب در تاريخ ايران به شمار مي رود و به آن دورۀ تضادهاي مديريتي مي توان گفت زيرا اين دوره شاهد ظهور پادشاهان با لياقت و مدبري چون شاه اسماعيل و شاه طهماسب و شاه عباس از نظر مملكت داري و دورانديشي از يك سو و بي لياقتي و بي محتوايي شاه سلطان حسين آخرين پادشاه صفوي از سوي ديگر بوده است.

 

جنگهاي بزرگ، پيروزيها و شكستها كه هر كدام سرنوشت آينده ايران را رقم زدند در اين دوره اتفاق افتاد و مذهب تشيع از اين زمان پاي گرفت.

 

ادامه نوشته

اوضاع سياسي و اقتصادي آناطولي در ايام شاه عباس

براي مطالعه اوضاع نظامي و سياسي دولت عثماني، و وضع اقتصادي و اجتماعي مردم آناطولي در زمان شاهعباس، در مقاله پرفسور آقداغ چنين نوشته شده است:

 

              طولاني بودن جنگهاي عثماني و اتريش، در سال 1596 حيات اجتماعي مردم آناطولي را فلج کرد. روستائيان از کشت و کار دست کشيدند و اين رويداد باعث قحطي در کشور شد. بحرانهاي مالي و کمبود درآمد، صنعت و کشاورزي را به نابودي و نابساماني سوق داد.

 

نويسنده با ارائه آمار و ارقام، نرخ ارزاق عمومي، کاهش عيار آقچه، بالا رفتن قيمتها، مقايسه دستمزد کارگران، افزايش عوارض و مالياتها و ساير اوضاع اقتصادي را در چندين صفحه مورد بحث و بررسي قرار داده و مرقوم مي‌دارند:

 

   

ادامه نوشته

زوال دولت صفويه و حمله عثمانيان به آذربايجان

نامه سلطان احمد دوم (1102-1107هـ) به سبحانقلي خان فرمانرواي بخارا، بلخ و بدخشان، نشان مي‌دهد که اين بخش چه نقش مهمي در زوال دولت صفويه ايفا مي‌کرده است :

 

در اين نامه پس از مقدمه، سلطان احمد اشعار مي‌دارند که: از زمان اجداد عالي‌تبار و جنت قرار، شعار و اهتمام، تخصيص بدين يافته که وجود کافران فرنگ و رفضه قزلباش اوباش ناپاک را از روي زمين پاک نمائيم و اين کار را افضل عبادات و اهمّ مهمات دين مي‌شماريم. چون دفع کفار فرنگ اولي و انسب مي‌نمود تا براي تدمير قزلباش اطمينان خاطر و جمعيت باطن ايجاد نمايد، لذا نخست مفسدان فرنگ را تنبيه نموده و بجاي خود نشانديم. حاليا واجب و لازم است سپاه جرار و جيوش نصرت آثار ما به دفع آن طايفه ضالّه بپردازد. چون شما پادشاه ماوراءالنهر هستيد و آن دارالفاخره از قديم مقام و مسکن صلحا و مشايخ کبار بوده است، از اينرو بر شما لازم است که در راه شريعت نبوي و ملت مصطفوي شمشير دين برآهيخته با عساکر منصور يک تن و يکدل خس و خاشاک دين را بالاتفاق از چمن عراق پاک نمائيم. 1

 


ادامه نوشته

مدخلي بر تاريخ معاصر ايران؛ سخنراني حجت‏الاسلام رسول جعفريان


درباره مبدأ تاريخ معاصر مباحثي شنيده‏ايد. امروز کوشش بنده اين است که حرفي غيرمعمول و نامأنوس مطرح کنم. مقصود من از طرح اين سخنان ايجاد يک پيوند بين تاريخ صفويه و قاجاريه است. تا به حال عمده مطالب در زمينه مبدأ تاريخ معاصر ايران از قاجار فراتر نمي‏رفته. عده‏اي، مقدمات را مبدأ تاريخ معاصر گرفته‏اند و عده‏اي نتايج را. به نظر بنده ما غفلت بزرگي کرده‏ايم و آن ناديده گرفتن دوره صفويه است که به معناي حذف يک دوره مهم تاريخي به لحاظ مشارکت آن در هويت فرهنگي فعلي ماست. کلمه «معاصر» به معناي «هم دوره» براي ما مفهوم است، ولي به لحاظ تطبيق، نسبي است؛ يعني نسبت به صد سال قبل، نسبت به دويست سال قبل، نسبت به عصر اتم يا نسبت به عصر پهلوي. مهم اين است که معياري داشته باشيم و بدانيم اين معيار در کدام بخش حضور دارد و ارتباط آن با ما چه مقدار است. يک مشکل عمده اين است که اصطلاحات عصر جديد همه بر پايه فلسفه‏هاي جديد شکل گرفته است و ما هم درگير اينها هستيم و زبان ما اين اصطلاحات و مفاهيم را شامل مي‏شود. و ارتباط با اين مفاهيم با خواندن کتاب و ارتباطها و کارهاي روزانه تقويت مي‏شود. در نتيجه، خارج شدن از چارچوب اين مفاهيم براي ما دشوار به نظر مي‏رسد. مثلاً همين کلمه «معاصر» با کلمه «نو» و «مدرن» مخلوط شده و گاهي حتي مترادف فرض شده، و بر اين اساس وقتي مي‏گوييم «تاريخ معاصر» مقصود تاريخ «نو» و «جديد» است؛ يعني بلافاصله برمي‏گرديم به اصطلاح «کهنه» و «نو». با دقت کمي آشکار مي‏شود که مفاهيم «کهنه» و «نو» برگرفته از انديشه ترقي و تکامل است که مبتني بر فلسفه جديد اروپايي است.


ادامه نوشته

مروري بر پيشينه سياسي اصفهان

تشکيل سلسله صفوي توسط اعقاب شيخ صفي‏الدين اردبيلي و مريدان آنها به سال 907هـ .ق که برخي از مورخان آن را دولت ملي ناميده‏اند، سرآغاز ايجاد حکومتي با صبغه مذهبي شيعي بر سراسر خطه ايران بود. صفويه نه‏تنها اولين حکومت مرکزي پس از ورود اعراب مسلمان به ايران را بنا نهادند بلکه مذهب تشيع را نيز به عنوان مذهب رسمي ايرانيان اعلام کردند. اصفهان شهري که پيش از اين نيز سابقه دارالحکومه‏اي داشت، پس از تبريز و قزوين بنا به مقتضيات سياسي و امنيتي به عنوان سومين پايتخت اين سلسله برگزيده شد. شاهان صفوي که خود را پاسداران مذهب تشيع معرفي مي‏کردند، براي ترويج و تبليغ سراسري آموزه‏هاي شيعي، علماي جبل‏ عامل لبنان را به ايران دعوت کردند و تا زمان شاه‏عباس بسياري از علما نسب و تباري لبناني داشتند. اما اصفهان نسلي از علماي شيعه را در دامان خود پرورش داد که تباري ايراني داشتند. از اين دوران است که مجلسي‏ها ــ پدر و پسر ــ و نوه دختري علامه محمدباقر مجلسي به نام ميرمحمدحسين خاتون‏آبادي از چنان جايگاه معنوي و مادي بالايي برخوردار شدند که توانستند به مقام «صدر» ــ مقامي رسمي که از طرف دولت بر مؤسسات و امور مذهبي نظارت داشت و شيخ‏الاسلام را که رئيس بزرگ گروههاي مذهبي بود انتخاب مي‏کرد ــ دست يابند. 1


ادامه نوشته